Tag Archives: ایلیا روستوف

کتاب اول، بخش اول، فصل ۱۴

بعد از اینکه آنا میخاییلونا با پسرش از خانه بیرون می‌روند کنتس روستوا مدتی در تنهایی به فکر فرو رفت. از فکر فقز و ناراحتی دوستش خیلی ناراحت شده  بود. به خدمتکارش گفت که کنت (شوهرش) رو صدا کنه. وقتی کنت به اتاقش اومد بهش گفت که من یه مقداری پول می‌خوام. پنج‌هزار روبل. کنت هم یکی از افراد مورد اعتمادش رو صدا کرد و از او خواست که پنج هزار روبل رو بیاره.

وقتی آنا میخاییلونا برگشت همه پول با اسکناس‌های نو لای یک دستمال روی میز منتظرش بودند. آنا میخاییلونا شروع کرد به جرف زدن و گفت وای کنت بزوخف در چه وضع بدی بود انقدر مریضه که نمی‌شه شناختش.

همون موقع کنتس پول‌ها رو بهش داد و گفت لطفا دست من رو کنار نزن و پول‌ها رو قبول کن. این برای لباس بوریس‌ه. آنا میخاییلونا کنتس رو بغل کرد و هر دو که از بچگی با هم دوست بودند در بغل هم گریه کردند.

کتاب اول، بخش اول، فصل ۱۳

پی‌یر نه تنها هنوز کاری انتخاب نکرده، بلکه با اون افتضاحی که سر خرس و پلیس پیش اومد مجبور شده از پترزبورگ خارج بشه و به مسکو برگرده. مثل همیشه برگشته خونه پدرش در مسکو. مطمئنه که حتما داستان به گوش مردم مسکو هم رسیده و آدم‌های دوروبر پدرش برای این‌که ازش پیش کنت از پی‌یر بدگویی کنند داستان رو به پدرش گفتند. به پی‌یر اجازه نمی‌دهند پدرش رو ببینه، می‌گند کنت از لحاظ جسمی و روحی خیلی ضعیف شده و با دیدن پی‌یر حتما حالش بد‌تر می‌شه.

وقتی بوریس با مادرش به خونه کنت می‌ره و پی‌یر رو می‌بینه، اول پی‌یر اصلا یادش نمی‌اد اون کیه و اشتباهی فکر می‌کنه ایلیا روستوف هم‌بازی بچگی‌هاشه. بوریس خیلی سرد و جدی‌ه به پی‌یر می‌گه نیکولای هم‌بازی‌ش بوده و ایلیا اسم پدر نیکولای روستوف‌ه. بعدش خودش رو معرفی می‌کنه و توضیح می‌ده با این‌که کنت بزوخوف فامیل‌شه و پدرخوانده‌شه، اون و مامانش فقط به خاطر روابط فامیلی اومدند به ملاقاتش و مثل بقیه دنبال پول کنت نیستند. پی‌یر از این رک بودن بوریس و ادعاش خوشش می‌آد. کم کم بوریس در مورد ناپلئون و ارتش فرانسه از پی‌یر سوال می‌کنه و آخرش به پی‌یر می‌گه روستوف‌ها برای شام دعوتش کردند. دربان می‌آد دنبال بوریس و می‌گه مادرش منتظرشه. توی راه مادرش می‌گه کنت رو دیده و اونقدر حالش بده که به نظرش کنت تقریبا مرده است. بوریس از مادرش می‌پرسه چرا انتظار داره بعد از مرگ‌ش از ثروت کنت به اونا هم چیزی برسه؟ مادرش می‌گه برای این‌که کنت خیلی پولداره و ما خیلی فقیریم.