همین اول کار با متن فرانسوی مواجه میشیم. کتاب روسی و زبان فرانسوی؟ بله اون سالهای ۱۸۰۰ روسهای پولدار تحصیلکرده به فرانسوی حرف میزدند.
آن شب آنا پاولونا که دوست صمیمی همسر تزار روسیه است، میزبان یک مهمانی بزرگ در سنتپترزبورگه. پرنس وسیلی اولین نفریه که به مهمانی اومده. آنا پاولونا باهاش در مورد خطر ناپلئون صحبت میکنه، به نظرش روسیه باید تنهایی مقابل ناپلئون بایسته. پرنس وسیلی که آدم حیلهگر و زرنگیه به این مهمانی اومده که از آنا پاولونا بپرسه اون کاری که دوست داشته به پسرش بدهند چی شده، ولی میفهمه که پسرش اون کار رو نگرفته. آنا پاولونا بهش میگه که خیلی از دست پسرش و کارهاش ناراحته و حتی وقتی با تزار بوده دلشون برای پرنس وسیلی سوخته که همچین پسری دارد. پرنس وسیلی بهش میگه من هرکاری میتوانستم کردم، خرج درس و مشقش کردم و الان هم خرج و هزینههاش خیلی برام زیاده. آنا پاولونا بهش میگه اگه بچههاش با آدمهای پولدار و بانفوذ ازدواج کنند مشکل حل میشه. دخترش هلن خیلی زیباست ولی پسرش آناتول حتی زیبا هم نیست. آنا پاولونا به پرنس وسیلی پیشنهاد میکنه که پسرش با دختر پرنس بولکونسکی، ارتشی بازنشسته و پولدار، آشنا بشه و ازدواج کنه. بهش قول میده که باعث آشنایی اونها بشه.