Author Archives: رویا

تهران که بودم روز آخر

تهران که بودم روز آخر رفتم «ترجمان دردها» و «خرمگس» رو خريدم. خرمگس رو بچه بودم خونده بودم. گفتم بخرمش که هم داشته باشم هم بخونمش دوباره. «ترجمان دردها» رو تموم کردم. نويسنده‌اش «جومپا لاهيري» و مترجمش «مژده دقيقي» نمي دونم چرا ترجمه‌اش کرده «ترجمان» چون اصلش هست Interpreter که در واقع مي‌شه مترجم. البته توي متن هم يه جا اشتباه ترجمه داشت. طرف يه غذاي هندي درست کرده دارن با زنش مي‌خورن از زنش مي‌پرسه «گرمت نيست؟» اونم مي‌گه «نه خوشمزه است. واقعا خوشمزه است.» واضحه که اينجا دو تا معني hot رو با هم اشتباه کرده و در واقع بوده «تند نيست؟»
قصه‌هاش همش راجع به مردم هند. پشت جلدش خيلي خوب توصيفش کرده: خواننده در عمق داستان، در پس بيگانگي فرهنگي، با غربتي وجودي مواجه مي‌شود که دغدغه انسان امروز در سراسر جهان است.

ديروز کلي نوشتم ولي نمي‌دونم

ديروز کلي نوشتم ولي نمي‌دونم چرا blogger کار نمي‌کرد.
خب من اومدم شيراز. مامانم از مکه اومده و خاله‌هام هم براي اينکه ببيننش از تهران اومدن. کلي هم که مهمون مياد. منم هنوز سوغاتي‌هام رو نگرفته‌ام!!!!
کلي دلم خوش بود که ميام اينجا و يه کامپيوتر بدون رقيب و اينترنت مجاني. ولي سرعت اينترنت که کمه. keyboard هم خيلي بده. شايد من بهش عادت ندارم. ولي خب بازم خوبه. وقت زياد بود ولي فعلا چيز قابل تعريفي نيست.

تا حالا جشنواره فجر يا

تا حالا جشنواره فجر يا تو موقع امتحانا بود يا اگر هم تو تعطيلات بود که مي‌رفتم خونه. و مهم‌تر ازهمه از بس صف بود هيچ‌وقت وسوسه نشده بودم برم جشنواره. امسال هم همين‌طور وگرنه شايد مي‌رفتم بليط پيش‌فروش مي‌خريدم. ولي خب تا حالا يه دو سه تا فيلم ديدم. يکي که K-19:The Widowmaker بود که يه جا ترجمه‌اش کرده بود :ک-۱۹ تله انفجاري يه جا هم: ک-۱۹ دام مرگ. من که خيلي خوشم اومد ازش. چيزي رو که حداقل تازگي‌ها فيلم‌هاي ايراني توش خيلي لنگن رو داشت و اونم کشش فيلمه. با اينکه حدود سه ساعت فيلم بود فکر نمي‌کنم کسي يه لحظه هم حوصله‌اش سر رفت.
بعد از اونم فيلم نفس عميق رو ديدم. اونم بازم به نظرم فيلم بدي نبود. بعد از اونم اين‌جا چراغي روشن است که اونم خوب بود. گرچه نمي‌شه گفت که هيچ کدوم خيلي قوي بودند.

توي کتاب Headway يک listening

توي کتاب Headway يک listening هست که با يه معلم زبان مصاحبه مي‌کنه که رفته بوده چند سال ژاپن درس مي‌داده. اون مي‌گه که تحصيلت توي ژاپن خيلي جديه. ۶ روز در هفته مي‌رن مدرسه و ساعت‌هاي زياد. بعد مي‌پرسه ازش که چرا انقدر تحصيلات در ژاپن مهمه. اون مي‌گه که به خاطر شغل. مي‌گه که در ژاپن مثل انگليس نيست که هر کسي چندين شغل عوض مي‌کنه در طول عمرش تا اون چيزي که خوبه رو پيدا کنه. اونجا شغلي که انتخاب مي‌کني معمولا شغليه که تا آخر عمرت خواهي داشت. بنابراين يه دانش آموز بايد وقتي از مدرسه مياد بيرون تمام توانايي‌هايي رو که بايد داشته باشه وگرنه از بقيه عقب مي‌مونه. يکي از دوستام که امريکاست تعريف مي‌کرد که تو امريکا هر چه قدر هم که کسي جوونيش رو تلف کرده باشه (حالا به اين معني که مثلا درس نخونده باشه يا توانايي به خصوصي کسب نکرده باشه) بازم وقت داره که آدم خيلي موفقي باشه.
تو ايران اما وضعيت يه جورايي مثل ژاپنه از اين نظر که شغلي که انتخاب مي‌کني ديگه تا آخر عمرته. اما به نظرم اين با خصوصيت ايراني‌ها سازگار نيست يا شايد هم …
به هر حال تو بايد تو مدرسه حسابي درس خونده باشي وگرنه تو کنکور حق انتخاب نخواهي داشت و بعد ديگه بعد از دانشگاه حتما بايد يه کار درست حسابي داشته باشي. به غير از حرف مردم و اينا که اگه بذاريمش کنار واقعا هرچي بگذره کلي امکانات رو ازت مي‌گيرن. فقط يه ليسانس مي توني بگيري. سنت از يه حد که بالتر بره دانشگاه نمي‌توني بري.ديگه استخدامت نمي‌کنن. و اينا در حاليه که تو دبيرستان‌ها اصلا هيچ تصوري از رشته‌هاي دانشگاه و کارايي که مي‌شه کرد به بچه‌ها نمي‌دن و از همه مهم‌تر توانايي تصمصم گيري رو ياد نمي‌دن. يه نفر تا آخر دبيرستانش راجع به تغذيه‌اي که بايد ببره با خودش مدرسه هم مامان باباش براش تصميم مي‌گيرن ولي درست مدرسه که تموم شد بايد براي تا آخر عمرش تصميم بگيره.

بازم راجع به تقلب. اعظم

بازم راجع به تقلب.
اعظم گفته که جرم آيا چيزيه که خلاف قانون باشه؟ يا چيزيه که باعث به هم خوردن عدالت مي‌شه. اعظم تو خودت واردتري که. من زياد موافق وارد شدن به ته چيزا نيستم. اين‌جوري مي‌شه بريم تو بحث آزادي و عدالت و حالا عدالت چيه و آزادي چيه و قانون چيه و اينجوري همه چي به هم مي‌خوره. (تناقض آزادي و عدالت رو که يادته؟)
اما اين که کاساندرا گفته، البته من زياد تجربه درس دادن نداشتم. يادمه که يکي از بچه‌ها که معلم تمرين بود و از اين موضوع کپ زدن تمرين‌ها حرصش گرفته بود، راه‌هاي مختلف رو امتحان کرد که سخت بگيره و بچه‌‌ها رو بياره پاي تخته، يه ترم ديگه اين که گفته بود نمره‌ها رو تقسيم مي‌کنم اگه با هم نوشته بودين، يه ترم ديگه آسون گرفته بود و گفته بود که هرکي تمرين رو تحويل داد مهم نيست که غلط يا درست نمره‌اش رو مي‌گيره. که شايد ديگه از رو هم ننويسن ولي بازم کار نکرده بود. مطمئنا اين جور مسائل پيچيده‌تر از اين حرفاست ولي نظر خود من اينه که اول اين که اگه از اول ترم شاگردا بدونن که چه جوري باهاشون برخورد مي‌شه خيلي تاثير داره. من تو مدت کوتاهي که درس مي‌دادم ديدم بعضي وقتا بچه‌ها نمي‌تونن خودشون تشخيص بدن روند حاکم رو. ولي وقتي بهشون مي‌گي خيلي کار مي‌کنه. مثلا خب اون جا پول داده بودن اومده بودن يه چيزي ياد بگيرن ولي مثلا وقتي قرار بود يه چيزي رو گوش کنن و يه سوالايي رو جواب بدن، سعي هم نمي‌کردن، از رو دست بغل دستيشون مي‌نوشتن. من يکي دو بار وقتي مي‌ديدم يه همچين چيزي زياده براشون سخنراني مي‌کردم که بابا اومدين چيز ياد بگيرين، اگه از رو دست بغل دستيتون بنويسين چيزي ياد نمي‌گيرين و تازه خودتون مي‌دونين که نصف نمره دست معلمه و اون بعد از ۲۰ جلسه خيلي راحت مي‌فهمه که هر کسي چيکاره است. اين حرفا هميشه خيلي کار مي‌کرد.
حالا من مي‌گم اگه اول ترم به بچه‌ها بگيم، همه چيزايي که برامون مهمه. اين که آخرش بايد چه توانايي‌ها رو کسب کنن و معلم سعي خودش رو مي‌کنه که تا حد ممکن آسون گير باشه. اين که حداقل نصف نمره از توانايي‌هايي خواهد بود که کافيه بخوان ياد بگيرن تا بتونن به دست بيارن مثلا از تمرين‌هايي از خود درس يا… . و بعد هم اين که تقلب ممنوعه و باهاش برخورد خيلي سخت مي‌شه. خب فکر کنم هر آدم عاقلي راه آسون تر رو ترجيح مي‌ده. اگه فقط آسون گيري کنيم و نگيم، به نظر من اکثرا طبق عادت عمل مي‌کنن و نمي‌تونن نتيجه‌اي که تو مي‌خواستي بگيري رو بگيرن و اگه آسون گيري صرف هم باشه و براي تخلف سخت نگيريم هم که خب باز نمي‌شه انتظار داشت آدم‌ها طمع کار نباشن.
هنوز حرف مونده !