در مورد توصیهها که فکر میکردم، اول هی نگاه کردم ببینم چیها رو به سپهر زیاد تکرار میکنم 😂 اول از همه مسواک زدنه. بهش گفتهام من نبودم اگه فقط یه چیز فقط از من یادت موند، اینهکه هر شب مسواک بزن و هر ۶ ماه مرتب برو دندونپزشکی.
n
nبعد از اون دقت کردم همه توصیههام در مورد اضطرابه.
n
n ⁃ وقتی چیزی ترسناکه هرچقدر عقبتر بیفته ترسناکتر میشه.
n ⁃ وقتی مضطربی برای کلاسی، جلسهای یا حتی مهمونیای برعکس چیزی که فکر میکنی زود برو. وقتی آدم نفر اوله بقیه میان باهاش حرف میزنن تا اینکه یهو وارد جمع شه.
n ⁃ بهترین دوای اضطراب حتی وقتی نمیدونی داری، نفس عمیق و با فاصله است.
n
nوقتی داشتم به این جور توصیهها فکر میکردم یه داستان/توصیه اومد تو ذهنم که واقعا هنوز هم مطمئن نیستم در موردش ولی فکر میکنم اگه برمیگشتم عقب بیشتر بهش توجه میکردم.
nیه بار دانشجو که بودم میخواستم با کارت تلفن به خونه زنگ بزنم از این جاها بود که تعداد زیادی تلفن هست و جلوی همش صف بود به جز یکی. منم راست رفتم سراغ اون و تا کارت رو گذاشتم، کارتم رو خورد. یه اآقاهه که تو صف کناری بود بهم گفت دختر! خب میبینی هیچ صف نیست حتما یه دلیلی داره. بعدها حقیقتش خیلی به این فکر کردم. چون از بچگی این شعر Robert Frost رو دوست داشنم و خلاصه گرفتن اون the one less travelled by رو جذابتر میدونستم. ولی الان به عنوان یه پا به سن گذاشته فکر میکنم خیلی چیزا که تو جریان اصلی جامعه هست یا این چیزا که «همه» میگن یه حکمتی توش هست.
👁 84 views | ↗️ 1 forwards