به یه زمانی در گذشتهات فکر کن که «معذب بودن باشکوه»ی رو تجربه کردی. ممکنه یه لحظه خیلی خجالتآوری بوده باشه که صدبار دوباره یادت اومده. یا حتی چیزی که اصلا جزو شخصیتته، چیزی که نمیتونی عوضش کنی. به اونجا برگرد. ازش چی یاد گرفتی؟ میتونی بهش بخندی؟ و اگه نه چرا؟
Author Archives: رویا
دو به شکی در دوران کرونا
دلم خیلی برای نوشتن تنگ شده. بیشتر روزها انقدر تکراری که حرفی هم برای نوشتن نیست ولی وقتی هم حرفی هست انقدر فاصله افتاده که انگار باید خیلی مهم باشه.
چند روز پیش این مقاله رو دیدم و دیدم تیترش رو باید بزنم روی پیشونیم از بس شرح حاله. عنوانش هست: My COVID Parenting Has Reached Peak Inconsistency (بچهداری من در دوران کرونا به اوج تناقضش رسیده)
مقاله از این شروع میشه که بچه نویسنده بدو بدو میاد تو خونه و میگه میشه بچه همسایه که تازه اسبابکشی کردهان بیاد خونهشون بازی کنه؟ و سوال دوم هم اینکه ماسک بپوشه یا نه؟
اون موقع یه جوابی میده (آره میتونه بیاد و نه لازم نیست ماسک بپوشه) ولی واقعا دلیلی براش داره؟ آیا یعنی دیگه بچهاش میتونه مهمون دعوت کنه خونه و بدون ماسک بازی کنن. نه.
این روزها همش همینیم. پارسال تا یه حدی تکلیف معلوم بود. یه زمانی که همه جا تعطیل بود. حتی خرید رو هم میگفتیم میاوردن در خونه و خودمون نمیرفتیم. دیدن و بازی با بچههای دیگه در کار نبود. یه زمانی با یکی دو خانواده ثابت بیرون از خونه اونم با ماسک رفت و آمد میکردیم. وقتی واکسن اومد و اوضاع خیلی خوب شد شجاع شدیم و مهمونی بدون ماسک از سر گرفته شد. حالا با اومدن دلتا یه جایی هستیم اون وسطها.
بعد از یکسال مدرسه آنلاین امسال پسرک حضوری مدرسه میره. کلاسها با ظرفیت کاملشون هستند. و تقریبا همه چی مثل سالهای قبله. حتی کلاسهای هنر و علوم و بقیه هم برقراره. تنها فرق اینه که باید ماسک بزنن، پدر مادرها نمیتونن وارد محوطه مدرسه بشن و زنگ تفریح و ناهار رو نوبتی کردهان که همه با هم نباشن. البته یه تغییراتی هم تو فضای مدرسه دادهان مثلا آبخوریها دیگه با دهن نمیشه آب خورد و از این مدلهاست که بطری آب رو پر کنی. تو سرتاسر فضای مدرسه میز و صندلی و چادر گذاشتهان که وسط کلاس بچهها میتونن بیرون کلاس کار کنند.
حالا باز تناقض و گیجی اینجا هم هست. تو مدرسه هر دو کلاس تو یه گروه هستند و اینا فقط حق دارن که تو مدرسه هم رو ببینند مثلا ساعت کتابخونه یا زنگ تفریح. برای اینکه کلا تماس بچهها کم باشه و اگر هم کسی کووید گرفت مدرسه بتونه دنبال کنه که کی ممکنه در معرض بوده باشه. ولی همسایه دیوار به دیوارمون که پسرشون همسن پسرکه گروهشون یکی نیست. ولی باهاشون هر روز میایم خونه و بعدش هم تو کوچه با هم بازی میکنند :))
مونتسوری – دوره حساس
این مطلب رو ۱۶ آبان ۱۳۹۴ (۷ نوامبر ۲۰۱۵) برای وبسایت پلاک پنج نوشته بودم که الان دیگه در دسترس نیست.
مفهومی که به نظر من یکی از مهمترین قسمتهای روش مونتسوری هست «دورههای حساس» هست.
اگر دور و برتان بچه کوچک بوده، مخصوصا وقتی در حال یاد گرفتن یک توانایی جدید هستند، میبینید که انگار طبق یک برنامه از پیش تعیین شده، میدانند که زمان یاد گرفتن رسیده و شروع میکنند به تمرین کردن. بچهای که آماده راه رفتن میشود، تقریبا تمام روز در حال راه رفتن است. اگر هزار بار هم بیفتد باز بلند میشود و راه میافتد. خیلی از بچهها در این دورههای یادگیری شدید حتی خوابشان تحت تاثیر قرار میگیرد و انگار در زمان خواب هم به تمرین کردن ادامه میدهند.
ماریا مونتهسوری با مشاهده خیلی دقیق بچههای کلاسهایش به این اعتقاد رسید که بچهها در درون خودشان نیرویی دارند که آنها را راهنمایی میکند تا چیزهایی جدید را یاد بگیرند. اسم این دوره را که به اعتقاد او از ۰ تا ۶ سالگی شدت بیشتری داشت دوره «ذهن جاذب» گذاشته بود. ذهن جاذب بچهها، در دورههایی توجه و علاقه خودش را متوجه یک مهارت خاص میکند که به این دورهها، «دورههای حساس» گفته میشود.
دورهای که مخصوصا در ماههای نوزادی خیلی به چشم میآید، دوره حرکت هست: نشستن، گرفتن اشیا، چهار دست و پا رفتن، و راه رفتن.
یک دوره مهم دیگر، دوره زبان است. گوش دادن به کلمهها، واکنش نشان دادن به آنها و یواش یواش گفتن کلمهها و جملهها.
اما مونتسوری یک دوره دیگر را هم در بچهها مهم میدانست و آن دوره نظم و ترتیب بود. درست که بچههای کوچک مخصوصا از وقتی به حرکت میافتند،در حال به هم ریختن خانه هستند! اما علاقه زیادی به نظم و ترتیب دارند. اگر چیزی جایی که انتظار دارند نباشد یا روتین کاری عوض شود، خیلی زود ناراحت و عصبانی میشوند.
داشتن مراسم منظم و قابل پیشبینی به بچهها آرامش میدهد و به پدر و مادرها هم راهی برای کنترل اوضاع میدهد. هر کتاب و مقالهای در مورد خواب بچهها را که باز کنید اولین توصیه داشتن مراسم خواب منظم هست. مخصوصا برای بچههای بزرگتر از دو سال داشتن روتین منظم صبح و شب که مثلا هر روز سر ساعت بیدار میشویم و صبحانه میخوریم و لباس میپوشیم و از در خانه بیرون میرویم یعنی جر و بحث و کج خلقی کمتر.
- در کتابهای مونتسوری معمولا لیستی از دورههای حساس با زمانبندیهای مختلف وجود دارد. مثل :
- علاقه به اجسام کوچک
- مهارت در حرکات
- مهارت در حسها
- ریاضیات
- خواندن
- نوشتن
- ادب و تربیت
- معلمها در کلاسهای مونتسوری از این دورهها به عنوان یک طرح کلی استفاده میکنند تا مفاهیم جدید را به بچهها معرفی کنند. مثلا معمولا حدود ۴ سالگی به بچهها به طور جدیتر مفاهیم ریاضی آموزش داده میشوند.
اما هم برای معلمها و هم پدر و مادرها دنبالهروی از یک زمان بندی سفت و سخت، نادیده گرفتن تفاوت شخصیت هر بچه و توجه نکردن به یکی از مهمترین اصول مونتسوری یعنی فردیت بچههاست. مهم نیست که بچهای ۹ ماهگی راه برود یا ۱۵ ماهگی، یکسالگی حرف بزند یا دو سالگی، ۴ سالگی بخواند یا ۷ سالگی، مهم این است که ما محیط را برای وقتی که خود او برای این دوره آماده است فراهم کرده باشیم.
اصلا دلیلی که به نظرم این مبحث خیلی مهم است این است که لازم نیست بچهای مدرسه مونتسوری برود یا حتی خود ما اعتقادی به این زمانبندی که روش مونتسوری برای دورهها دارد داشته باشیم تا محیط مناسب برای بچهها را فراهم کنیم و به قول ماریا مونتهسوری نوکران خوبی برای ارباب درون بچهها باشیم!
برای این کار دو ابزار مهم لازم داریم:
۱- مشاهده
۲- محیط آماده
خیلی مهم است که هم معلمهای مونتهسوری و هم ما پدر و مادرها به بچهها دقت کنیم. به رفتارهایشان، علاقههایشان و چیزهایی که میگویند. حتما سعی کنید که در روز مدتی از زمان را ساکت و بدون حرف زدن بنشینید و بچهها را نگاه کنید. ما پدر و مادرها بعضی وقتها فکر میکنیم که اگر میتوانیم حتما باید بنشینیم و با بچهها بازی کنیم یا برای آنها برنامه بریزیم که دقیقا چه کاری انجام بدهند. در حالی که خیلی خوب است که از همان نوازدی، مدتی از روز را کنار بچه بنشینیم و بدون دخالت، فقط نگاهش کنیم. حتی میتوانید دفترچهای داشته باشید و چیزهایی که به نظرتان میرسد را یادداشت کنید.
مشاهده کردن و دقیق نگاه کردن، کمک میکند که بچهها را بشناسیم. اینکه وقتی غذا میخورند از چه شروع میکنند و چه چیزی را بیشتر میخورند؟ وقتی نقاشی میکشند از چه رنگهایی استفاده میکنند؟ وقتی با خودشان حرف میزنند چه میگویند؟ وقتی ماشین بازی یا عروسک بازی میکنند چه داستانهایی را اجرا میکنند؟ بیشتر از همه به کدام کتابشان علاقه دارند؟ یا حتی کدام صفحه کتاب؟
مشاهده بدون دخالت بچهها کمک میکند که بتوانیم اگر هم کمکی لازم دارند به جای واکنشهای بدون فکر به بهترین راه کمک کردن فکر کنیم. مثلا اگر لیوان آب میرید شاید به این خاطر است که نزدیک دستی است که با آن غذا میخورد. به جای عصبانی شدن از ریختن آب میتوانیم دفعه بعد با کمک همدیگر سفره را بچینیم و قاشق و چنگال و لیوان را جایی بگذاریم که امکان ریختنش کمتر بشود.
و مشاهده به ما کمک میکند که محیط را آماده کنیم. محیط آماده محیطی است که به بچه اجازه میدهد هر چقدر بیشتر مستقل باشد. همین طور با توجه به دورهای که بچه در آن هست، بتواند روی چیزی که به آن علاقه دارد تمرکز کند.
مثلا برای بچهای که آماده راه رفتن هست محیط آماده باید جایی باشد که اول از همه فضا برای راه رفتن داشته باشد. زمین خیلی سفت نباشد که از زمین خوردن نترسیم. لبه مبلها، لبه پنجرهها، لبه میزها در دسترس باشند تا بتواند دستش را بگیرد و بلند شود.
برای بچهای که در دوره حساس زبان هست، محیط آماده محیطی است که با بچه حرف میزنیم و کتاب و شعر میخوانیم. همین طور خوب است که به او هم اجازه بدهیم که از کلماتش استفاده کند. بین کتاب خواندنها و شعرها مکث کنیم تا بچه هم کلمهای که یادش هست را هر چقدر نامفهوم استفاده کند. سعی کنیم که هر از گاهی به جای اینکه دائم در حال حدس زدن این باشیم که بچه چه چیزی لازم دارد و مشکلاتش را حل کنیم، بهش اجازه بدهیم احتیاجاتش را به کلمات بیان کند.
مخصوصا قبل از سن مدرسه، بچهها خیلی وقتها به چیزهایی علاقه دارند که شاید به نظر ما بزرگترها اصلا سرگرم کننده نباشد. مثلا در یک سنی کمک کردن در چیدن میز، یا آشپزی کردن، باغبانی کردن، جارو کردن و ظرف شستن برای بچهها از هر بازیای سرگرم کنندهتر است. میتوانید از این فرصتها هم استفاده کنید و مهارتهایی را که تا آخر عمر به آن نیاز دارند را با آنها تمرین کنید.
مونتسوری – موضوعها
این مطلب رو ۳۲ مهر ۱۳۹۴ (۱۵ اکتبر ۲۰۱۵) برای وبسایت پلاک پنج نوشته بودم که الان دیگه در دسترس نیست.
در مطلب قبل از کلیات یک مدرسه مونتهسوری گفتم. در این مطلب سعی می کنم یک کلاس مونتهسوری را با جزییات بیشتر توصیف کنم.
کلاسهای مونتهسوری به پنج قسمت کلی تقسیم میشوند:
- زندگی کاربردی (یا مهارتهای عملی روزمره)
- حواس
- زبان
- ریاضی
- فرهنگ
زندگی کاربردی
وقتی ماریا مونتهسوری اولین کلاسهای خود را در ایتالیا باز کرد از همان ابتدا مسوولیت بسیاری از کارهای روزمره در محیط کلاس را به عهده خود بچهها گذاشت. البته بعد از مدت کوتاهی متوجه شد که محیط اطراف بچهها، برای بزرگسالان طراحی شده است. مثلا میزها و صندلیها سنگین و بزرگ هستند. جای دست شستن از قد بچهها بلندتر است، ظرفها سنگین و بزرگ هستند. به همین دلیل، میز و صندلیهای کوچکی سفارش داد و شروع به جمع کردن وسایلی کرد که برای استفاده بچهها مناسب هستند.
این روزها در یک کلاس مونتهسوری میزها و صندلیها به اندازه خود بچهها هستند. در کلاس، پارچهای آب و لیوان و جارو و برسهای گردگیری کوچک هست. و از همه مهمتر تمام وسایل و مواد آموزشی روی قفسههای کوتاهی قرار دارند که بچهها به آن دسترسی آسان دارند.
در قسمت زندگی کاربردی یک سری مهارتها که مربوط به زندگی روزمره میشوند را آموزش میبینند و تمرین میکنند و در روزمره زندگی کلاس هم آنها را به کار میبرند. یک نکته مهم این هست که وسایل واقعی هستند و اسباب بازی نیستند. مثلا خیلی از وسایل شیشهای هستند چون بچهها باید یاد بگیرند که اگر مراقب نباشند شیشه میشکند.
آموزشهای زندگی کاربردی از چهار دسته کلی تشکیل شدهاند.
کنترل حرکات: در این قسمت بچهها حرکات ساده را تمرین می کنند. مثل حمل کردن سینی. باز کردن در بطریها. ریختن آب از پارچ به لیوان. جا به جا کردن برنج یا لوبیا از یک ظرف به ظرف دیگر. راه رفتن روی خط صاف.
مراقبت و توجه به خود: مثل شستن دستها. پوشیدن لباس. آماده کردن خوراکیها. بچهها در آماده کردن تغذیه وسط روز کمک میکنند. آب پرتقال میگیرند و سیب قاچ میکنند.
مراقبت و توجه به محیط: مثل تمیز کردن میز. چیدن میز. مراقبت از گلها و چیدن گل در گلدان. جارو کردن و گردگیری.
ادب: مثل سلام کردن و خود را معرفی کردن. تشکر کردن. معذرتخواهی کردن. نوبت گرفتن برای صحبت کردن.
حواس پنچگانه
بچهها با کار کردن با مواد آموزشی این قسمت، دنیا را با حواس مختلفشان کشف میکنند و یاد میگیرند که با توجه به حسهای مختلف اجسام رو دستهبندی کنند. یکی از مشهورترین وسایل آموزشی مونتهسوری که جزو این دسته هست برج صورتی است که ۱۰ تا مکعب هستند که از بزرگ به کوچک روی هم قرار میگیرند.
در این دسته برای همه حواس وسیله برای کار کردن هست. مثلا برای حس لامسه، در یک کیسه چندتا شی گذاشته میشه و بچهها بدون نگاه کردن و فقط با دست زدن به آنها حدس میزنند که در کیسه چه چیزهایی هست. برای حس بینایی بازیهایی هست که در آن رنگهای مشابه را کنار هم میگذارند یا مثلا رنگها را مرتب میکنند. برای حس بویایی یک سری بطری به بچهها داده میشود که داخل آنها بوهای مختلفی هست که دو تا دوتا یکی هستند و بچهها با بو کردن مشابهها را کنار هم میگذارند. برای حس شنوایی زنگهایی هست که صداهای مختلف میدهند. و برای چشایی هم یک مثال تشخیص دادن میوه و سبزیهای مختلف با مزه کردن آنهاست
زبان
برای بچههای کوچکتر هر فعالیتی علاوه بر هدف واضح خودش، در واقع آموزش زبان هم هست. مثلا گفتن سلام و خداحافظ یا یاد گرفتن اسم رنگها یا اشیاء مختلف همه نوعی آموزش زبان هم هستند. اما به طور خاصتر در این دسته آموزش خوندن و نوشتن و دستور زبان هست.
در کلاسهای مونتهسوری حروف را به جای اسمشان با صدایشان آموزش میدهند. مثلا در یک کلاس انگلیسی زبان به جای اینکه به D بگوییم «دی»، با صدای «د» آن را میشناسیم. این به بچهها کمک میکند که ارتباط بین کلمهها و حروف را راحتتر برقرار کنند.
حروف هم با تختههای چوبی که حروف روی آنها با کاغذ زبری شبیه سنباده نوشته شدهاند، معرفی میشوند که بچهها با کشیدن انگشت روی آنها احساسی از شکلشان پیدا میکنند. علاوه بر آن از حروف پلاستیکی که به آن الفبای متحرک میگویند استفاده میکنند که با کنار هم قرار دادن آنها میتوانند کلمههای مختلف را بنویسند.
ریاضی
ریاضی هم مثل بقیه دستههای دیگر در مونتهسوری با وسایلی آموزش داده میشود که بچهها می توانند آنها را لمس کنند و جا به جا کنند.
شاخصترین وسیله برای آموزش ریاضی زنجیرهایی از مهرهها هستند که بچهها با شمردن آنها مفاهیم مختلف اعداد، مثل سیستم دهدهی و جمع و ضرب را یاد میگیرند.
فرهنگ
هنر، جغرافی، تاریخ و علوم همه در مونتهسوری جزو دسته فرهنگ هستند. مخصوصا برای سنهای قبل از دبستان این قسمت نسبتا مختصر است. مثالهای فعالیت این دسته آشنایی با هنرمندان، پازلهای چوبی نقشه کشورها، پرچم کشورها. یاد گرفتن راجع به فرهنگ و مراسم کشورها، مخصوصا کشورهایی که بچهها با آنها آشنایی دارند، آشنایی با شکل برگها، قسمتهای مختلف گیاهان و حیوانات و … است.
البته نقاشی کردن و بریدن و چسباندن هم جزو فعالیتهای کلاس هست که شاید بشود آن را هم قسمتی از هنر دانست!
مونتسوری -آشنایی
این مطلب رو ۲ مهر ۱۳۹۴ (۲۴ سپتامبر ۲۰۱۵) برای وبسایت پلاک پنج نوشته بودم که الان دیگه در دسترس نیست.
بیشتر از دو سال پیش زمانی که تصمیم گرفتم پسرم را برای مهدکودک ثبتنام کنم ساعتهای زیادی پای کامپیوتر مینشستم و راجع به مهدکودکهای مختلف تحقیق میکردم. آن زمان چندین مدرسه مونتسوری و غیر مونتسوری رو دیدیم و با اینکه اطلاعات زیادی از روش و فلسفه مونتسوری نداشتیم اما از محیط مدرسه، معلمها و فعالیتهای بچهها خوشمان آمد و بیشتر از دو سال است که پسرمان به یک مدرسه مونتسوری میرود.
در این مدت با دیدن فعالیتهای کلاسها و سمینارهای آموزشی که مدرسه فراهم میکند و کتابها و مقالههایی که خواندهام بیشتر با مفهوم مونتسوری آشنا شدهام. قصد دارم یک سری دنبالهدار برای آشنایی با مونتسوری بنویسم.
اسم مونتسوری از اسم موسس این روش که خانم ماریا مونتسوری بوده آمده است. ماریا مونتسوری که حدود ۱۴۰ سال پیش در ایتالیا به دنیا آمده و پزشک بود و مطالعات و تحقیقات زیادی در روانشناسی هم داشت اولین کلاسش رو در سال ۱۹۰۷ در رم باز کرد. مونتسوری در این کلاس که از تعدادی از بچهها از خانوادههای نسبتا کم درآمد تشکیل شده بود، روشها و ایدههایش را پیاده کرد و خیلی زود موفقیتهایش توجه عده زیادی را جلب کرد. کم کم با زیاد شدن تعداد کلاسها، سخنرانیهایی که مونتسوری در سرتاسر دنیا برای معرفی روشهایش میداد و کتابهایی که نوشت استقبال از فلسفه آموزشی مونتسوری، جهانی شد.
الان در خیلی از کشورها مدرسهها و کلاسهایی هستند که اسم مونتسوری دارند. افراد مشهوری مثل بینانگذاران گوگل و آمازون موفقیت خودشان رو به خاطر رفتن به مدرسه مونتسوری میدانند. اما یک کلاس مونتسوری واقعا چیست؟
با اینکه خود ماریا مونتسوری خیلی مفصل از روشهای آموزش و وسایل مورد استفاده در مدرسهها نوشته، اما لزوما همه مدرسههای مونتسوری مثل هم نیستند. مدرسههای مونتسوری بر خلاف انتظار خیلیها شعبههای یک سازمان مرکزی نیستند و در واقع هر کدام تعبیر خودشان از روشهای مونتسوری را پیاده میکنند. اما در کشورهای مختلف، موسسهها و سازمانهای معتبری هستند که معلمها را آموزش میدهند و یا مدرسهها رو بازرسی میکنن و به آنها مدرک میدهند. مثلا انجمن بینالمللی مونتسوری (AMI) یکی از این موسسههاست که مدرسههایی که از طرف این انجمن مدرک دریافت میکنند از اصول پایه مونتسوری پیروی میکنند.
یک مدرسه مونتسوری معمولا این سه خاصیت رو دارد:
- ۱- در یک کلاس مونتسوری همه همسن نیستند. معمولا کلاسها به دورههای سه ساله تقسیم میشوند. مثلا بچههای بین ۳ تا ۶ سال در یک کلاس هستند. و اگر مدرسه دبستان هم داشته باشد باز بچههای ۶ تا ۹ سال با هم هستند.
- ۲- ساعتهای کاری بدون وقفه که معمولترینش یه دوره ۳ ساعته صبح و ۲ ساعت بعدازظهر است.
۳- و مهمترین مولفه آموزش مونتسوری، تاکید بر استقلال بچههاست. آموزش در کلاس، فرد به فرد است و بچهها آزادند که کارشان را انتخاب کنند.
هر کدام از ما، هم در خودمان و اطرافیانمان و مخصوصا بعد از بچهدار شدن میبینیم که چقدر شخصیت آدمها با هم متفاوت است. چقدر هر کسی به چیزهای خاص خودش علاقه دارد، مدل یادگیری و زمان یادگیرش با بقیه فرق دارد. در کلاسهای مونتسوری معلم فقط نقش معرفی کردن و راهنمایی کردن دارد و بعد از اینکه بچه با کاری و یا مفهومی آشنا شد میتواند انتخاب کند که در روز کدام از کارها را انجام بدهد.
به همین دلیل که لازم نیست در کلاس همه یک کار را انجام بدهند لازم نیست که همه بچهها همسن و سال باشند. اما این به این معنی هم نیست که بچهها اصلا با هم ارتباطی نداشته باشند. تعداد زیادی از فعالیتها دو سه نفره یا گروهی هستند. بودن سنهای مختلف کنار هم باعث میشود که بچههای کوچکتر از بزرگتر یاد میگیرند و بزرگترها رهبری و کمک کردن را تمرین میکنند. بچهها تشویق میشوند که اگر دیدند یکی از همکلاسیهایشان به کمک احتیاج دارد به او کمک کنند. و حتی بعضی وقتها میتوانند به جای معلم مبحث جدید را برای کسی که تازه میخواهد با آن آشنا شود توضیح بدهند.
اوایل رفتن پسرم به مدرسه مونتسوری یکی از سوالهای همیشگی ما از معلمها این بود که چطور متوجه میشوند که بچه آمادگی چه چیزی را دارد تا بهش معرفی کنند. و اینجا هست که نقش خیلی مهم معلم، یا طوری که خودشان میگویند راهنما، در کلاسهای مونتسوری معلوم میشود. در متد آموزشی مونتسوری یک طرح کلی از دورههای رشد بچه گفته شده است. معلم با نیم نگاهی به آنها مطالب جدید را به بچه معرفی میکند. اما مهمتر از آن معلم با زیر نظر داشتن تک تک بچهها باید آنها را بشناسد. اینکه به چه مطالبی علاقه دارند، آمادگی یاد گرفتن چه چیزی رو دارند و در چه زمینههایی هنوز احتیاج به تمرین بیشتر دارند و باید وقت بیشتری برایش بگذارند.
هفتههای بعد با جزییات بیشتری از فلسفه آموزشی و روشهای مونتسوری مینویسم.