من این روزا فکر کنم تقریبا به اندازهای که تو گوگل دنبال چیزی بگردم همونقدر تو ویکیپدیا چیز پیدا کنم و بخونم (حالا نه همون اندازه! ولی خب خیلی زیاد منظورم بود).
یکی از چیزهای جالب برام وقتیه که درست وقتی من دارم میخونم یه چیزی اونجا عوض بشه. مثلا داشتیم Saturday night live میدیدیم. مجری اون دفعهاش Justin Timberlake بود. یادم نیست که میخواستم چی رو ببینم که شروع کردم متن مربوط بهش رو خوندن و یه لینک رو کلیک کردم و وقتی برگشتم دیدم همون موقع اضافه شد که این فلان آهنگ رو اجرا کرده. کلی کف کردم از سرعت عمل مردم.
یه بار دیگه، بعد از اینکه این ای-میلهای فورواردی و لینک تو بالاترین راجع به Genpet یا همون عروسک زنده دیده بودم داشتم نگاه میکردم که ببینم چیه قضیه این. دیدم نوشته سرکاریه! و در واقع یک hoax of exposure شمرده میشه (اینکه تو با یه چیز سرکاری توجه مردم به یه چیزی که میخوای بگی جلب کنی). اون موقع نمیدونستم دقیق hoax of exposure چیه. رفتم بخونم چیه. داشتم لیست سرکار گذاشتنهای مشهورش رو میخوندم که دیدم زیر قسمت Proven hoaxes of exposure (اونایی که اثبات شده کلک بودن) نوشته شده God. شاخم در اومد گفتم نکنه منظورش یه God دیگه است. کلیک کردم دیدم نه همون صفحه مربوط به خدا میاد. برگشتم به صفحه اصلی، ۵ ثانیه هم طول نکشیده بود، دیدم حذف شده.
اون مورد اول خب یه مقدار طبیعیه که کسی که خیلی پایه باشه، تا ببینه فلانی مثلا اومده تو فلان برنامه بیاد مطلب مربوط بهش رو update کنه. ولی مورد دومی خیلی برام عجیبتر بود که چقدر احتمال داره که وقتی یکی یه دستکاریای میکنه، یکی دیگه همون موقع داشته باشه اون صفحه رو بخونه و تغییرش بده.
Author Archives: رویا
دستور نان
خب من بعد یه قرن اومدم. اولش میخواستم وبلاگ نوشتن و chat کردن و اینا جایزهام باشه برای وقتی که کارهای عقب موندهام رو انجام دادم. ولی کم کم انقدر طولانی شد که خودش شد یه عذاب وجدان روی همه چیزهای دیگه.
بدترش این که دیشب فکر میکردم من همیشه تو اوج درس و امتحان خوشم نمییومد از ارتباطهای اجتماعیم بزنم. مهمونی و اینا رو همیشه میرفتم. ولی این یکی دو هفته همچین از همهجا بیخبر شدهام که یکی ندونه فکر میکنه شبانهروز داشتم کار میکردم!
ولی خب بالاخره یکی دو تا از مهمترین کارهام رو کردم و خیالم یه کم راحتشد.
و اما دستور نون.
۳ پیمانه آرد
۱/۴ (یک چهارم) قاشق چایخوری مخمر فوری (؟) .منظورم همون instant yeast هست. من خودم اشتباهی همون yeast معمولی خریده بودم. که دیرتر عمل میکنه. ولی تا حالا همونو به جای ۱/۴ ق.چ.، ۱/۳ (یک سوم) استفاده کردهام خوب شده نتیجه.
۱+۱/۴ (یک و یکچهارم) قاشق چایخوری نمک
۱+۵/۸ (یک و پنج هشتم) پیمانه آب. البته توی ویدیوش یک و نیم پیمانه آب استفاده میکنه. دیگه انتخاب با خودتونه!
مقداری سبوس گندم (wheat bran) . این قسمتش فقط برای روی نونه. و میشه هم اصلا چیزی نزد.
موادش به همین راحتیه. توی یه ظرف بزرگ آرد و نمک و مخمر رو قاطی کنید. بعد آب رو روش بریزید. با دست فقط اون قدری که همه چی قاطی بشه هم بزنید. خیلی خمیرش چسبناک و شل و ول میشه تو این مرحله و اصولا نمیشه هم ورزش داد. پس نترسید!
درش رو بذارید و بین ۱۵-۱۸ ساعت تو دمای معمول اتاق بذارید بمونه. من ۱۸ ساعت گذاشتم. اینجا خمیر خیلی حباب داره و یه بوی نه چندان خوش آیند هم میده!
یه سطح صاف رو یه مقداری آرد بپاشید و خمیر رو روش بندازید و دو بار روی خودش تا کنید.توی ویدیوش بهتر دیده می شه ولی اگه هم ندیدید اونقدر مهم نیست واقعا. بعد روش رو بپوشونید و بذارید ۱۵ دقیقه بمونه. بعد یه پارچه رو روش مقداری سبوس گندم بریزید و خمیر رو طوری که طرف تا کردهاش روی پارچه باشه روی اون بگذارید. روی اون هم باز سبوس بریزید و پارچه رو روش تا کنید و دو ساعت دیگه بگذارید بمونه.
برای پختنش یه ظرف بزرگ (۶-۷ لیتری) دردار لازمه که بشه توی فر گذاشت (هم خودش هم درش) من خودم دو تا ظرف پیرکس در دار استفاده کردم و از اول خمیرم رو دو قسمت کردم.
یک ساعت و نیم که گذشت ظرف رو توی فر میگذارید و روی دمای ۴۵۰ فارنهایت میگذارید تا حسابی هم فر و هم ظرف داغ بشه. بعد از نیم ساعت با احتیاط (که مثل من دستتون رو نسوزونین!) در ظرف رو بر میدارین و خمیر رو میاندازین تو ظرف طوری که طرف تا کردهاش این دفعه بالا باشه تا از اون طرف بتونه پف کنه. در ظرف رو میگذارید و نیم ساعت میگذارید با در بسته بپزه. بعد درش رو بر میدارید و یه ۱۵ دقیقه هم میذارید با در باز بپزه تا برشته بشه.
من تا حالا دو بار درست کردم و مزه نونش رو واقعا دوست دارم. ولی یه مشکلی که داره همین زمان طولانیه که میگیره و یکی هم این که نونش روش سفت میشه. حالا باید یه مقدار امتحان کنم، زمانش رو کم کنم یا اینکه اصلا با در باز نپزم. اگه شما هم درست کردید بگید که نظرتون چی بوده.
دستور نان
نان
چند وقت پیش تو نیویورکتایمز یه دستور پخت نون نوشته بود که خیلی مواد سادهای داره و از همه مهمتر احتیاج به ورز دادن نداره که خیلی هم تو وبلاگهای انگلیسی معروف شد و کلیها درستش کرده بودند. منم کلی وسوسه شدم. تا حالا همت نکرده بودم درست کنم ولی دیروز با سیخونک! داداش عزیز (راستی فکر کنم نگفتم که پویا برای تعطیلات اومده پیش ما) بالاخره نون درست کردیم. البته در واقع دیروز شروع کردیم و امروز آماده شد. چون یک خصوصیت این نون اینه که مدت زیادی باید بمونه تا ور بیاد.
من البته مخمر اشتباهی به کار بردم ولی با این حال هم قیافهاش خوب شد هم مزهاش.
دستور پخت
ویدیو
فردا داریم میریم مسافرت. برگشتیم دستورش رو ترجمه میکنم.
بازی یلدا
از یلدا که خیلی گذشته. ولی انگار قرار شده این بازی یلدا ادامه پیدا کنه. منم از طرف اعظم و دانه شن دعوت شدم. ولی انصافا نوشتن پنج تا نکته که کسی راجع به من ندونه خیلی سخته. ولی حالا من سعیام رو میکنم.
۱- تقریبا همیشه دارم یه خیالبافی با خودم میکنه. البته ایران که بودم خیالبافیهام خیلی داستانی و پرماجرا بودند. ولی دیگه موضوعهام خیلی کم شدند بنابراین گذشته رو مرور میکنم!
۲- اصلا خودم رو اون سنی که هستم تصور نمیکنم و اصلا هم خوشم نمییاد که دارم پیر میشم. دلم میخواست ۲۰ سالم بود.
۳- خوشمزهترین خوردنی دنیا هم برام گوجه سبزه که الان سه ساله نخوردهام :(
۴- تقریبا همه زندگیام خیلی بچه مثبت بودهام ولی بیشترین خلافهای زندگیام رو سال کنکور کردم. همون سال مرحله کشوری المپیاد قبول شدم. کنکور هم رتبهام از چیزی که فکر میکردم بدتر شد ولی برای ریاضی شریف که انتخاب اولم بود کافی بود.
۵- از شوخی کردن زیاد خوشم نمییاد. به نظرم تو شوخی همیشه احتمال ناراحت شدن یکی هست.
خب پنج نفر بعدی، سارا (دعوت شده قبلا ولی چون هنوز ننوشته من دوباره دعوت میکنم)، سلمان، ساناز، هنگامه (که تشویق بشه بنویسه) و بردیا.
مال خودم
از وقتی آدم خونه خودش رو داره، یعنی یا ازدواج کرده یا مستقل زندگی میکنه خب خیلی چیزای خونه مال خودشه و خودش خریده. (همه همهاش نه چون مثلا ما که اجارهنشین هستیم کنترلی رو خیلی قسمتهای خونه نداریم، یا مثلا گاز و یخچال هم مال خودمون نیست)
ولی با این حال یه چیزهایی هست دور و برت که احساس میکنی مال خود خودته.
گفتم خوبه از بعضی از چیزایی که من این احساس رو بهشون دارم بندازم. (اصل ایده از نگار بوده)
یه چیزایی رو جا انداختم مثلا ipodم. (برای اینکه مربع بودن شکل حفظ بشه) فعلا همینا رو ببینین.
پ.ن. خوبه یه توضیحاتی بدم. از چپ به راست و از بالا به پایین:
۱- دفتر مشکی Moleskine. علیرضا میگه برچسبهایی که روش چسبوندم با مدل روشنفکری دفتره در تناقضه!
۲- موبایلم که قبلا راجع بهش نوشتم.
۳- جامدادیام که خودم درست کردهام.
۴- کیف خرت و پرتهام که بازم خودم درست کردهام.
۵- لپتاپم که ۳ ساله دارمش و بیچاره دیگه پیر شده و خیلی هم سنگینه. انشاالله به زودی عوض میشه ولی مرکز تصویر بودنش هم نشون میده که چقدر جایگاه مهمی داره.
۶- کتابخونهمون. همهشون کتابهای من نیستند ولی بیشترشون هستند! من کلا عشق کتاب خریدنم ولی اینجا مثل ایران نمیشه زیاد کتاب خرید. ایران اصلا اهل کتابخونه نبودم و همه رو میخریدم. با اینکه کتاب از کتابخونه گرفتن هم کیف خودش رو داره ولی داشتن کتاب یه چیز دیگه است.
۷- اون گوزنه رو تو سفرمون به Vermont خریدم.
۸- عروسکها دوتاش هدیه است و یکیاش هم یادگاری مسافرت کیش که با بچهها رفتیم و کلی خاطره انگیز بود.
۹- و اما این آخری پتوی نازنین منه! از بچهگی عادت داشتم همیشه یه پتو دورم باشه. زمستون و تابستونش هم فرق نمیکنه!