اين چند وقت مامانم اومده بود و حالا باز تنهام، اينو فهميدم که تنهايي رو نه تنها دوست ندارم طاقت تحملش رو هم ندارم. چه قدر من احمقم که وقتي يه چيزي رو دارم قدرش رو نميدونم.
Author Archives: رویا
اين مطلب (ستون دست راست:
اين مطلب (ستون دست راست: خبرهايي كه خبر نيستند) قديميه. يعني مال سهشنبه است ولي جالب بود.
امروز اولين تجربه درس دادن
امروز اولين تجربه درس دادن رو چشيدم! خيلي برام جالب بود. خود صرف درس دادن که خيلي خوب و هيجان انگيز بود. اما تو راه برگشت به اين فکر ميکردم که وقتي به هر کاري نگاه کني ميبيني که مهمتر از همه چيز توش اينه که ميخواي خودت رو عوض کني. اون کسي که هي کار ميکنه که پول دراره خب ميخواد وضعيت خودش رو به يه آدم پولدار تغيير بده. يا کسي که درس مي خونه همين طور. همه يه ذهنيتي هرچند مبهم از خود ايدهآلشون دارن و ميخوان که به اون برسن. نميدونم شايد دارم الکي مي گم که همه اينجورين من خودم که اينطوري هستم. اما خيلي وقتا فراموشش ميکنم. ولي خيلي خوبه که آدم هر از گاهي به اين موضوع فکر کنه. و سعي کنه از تجربههاي جديدش اون قسمتي رو که بهش ميکنه بگيره و در خودش تقويت کنه.
سعي ميکنم بيشتر اين جوري فکر کنم و بيشتر بنويسم راجع بهش.
روزي شيخ در بازار نيشابور
روزي شيخ در بازار نيشابور ميرفت. آواز چنگ بشنيد. کنيزک مطربه چنگ مي زد و اين بيت ميگفت:
امروز در اين شهر چو من ياري ني
آورده به بازار و خريداري ني
آنکس که خريدار، بدو رايم ني
وآنکس که بدو راي، خريدارم ني
….
روز يکشنبه بايد ميرفتم گواهي
روز يکشنبه بايد ميرفتم گواهي عدم سوء پيشينه ميگرفتم!! آخر کار مسخره بود. هلک و هلک پاشدم رفتم ستاد فرماندهي …. ديدم وااااااي يه صف به چه درازي. اونم يه عالم مرداي لات گنده. بايد يه ۱۵۰ تومن ميريختيم به حساب. مامانم ميگه حتما کنار خود اونجا بانک هست که نبود و مجبور شديم بعد از پيدا کردن اونجا دو ساعت بگرديم تا بانک رو پيدا کنيم و براي ريختن ۱۵۰ تا تک تومني دو ساعت تو صف بانک وايسيم. حالا خدا رو شکر که از مزاياي دختر بودن استفاده کرديم و تو اون صف واينساديم. جاي خانمها جدا بود و يکي دو نفر بيشتر اونجا نبودند. حالا اونجا هم انگشتهات رو تمام جوهري ميکنن ميزنن رو کاغذ که مثلا اثر انگشت. خيلي کارشون واقعا مسخره است تمام آدمهاي اين مملکت بايد اين مراحل رو طي کنن تا مبادا جزو درصد کوچيکي که رفتن زندان باشن. اونم واقعا نميدونم چهجوري چک ميکنن. حتما تو دفترهاي گنده يک متري ليست اسما رو با اون خطهاي خرچنگ قورباغه نوشتن و با اينا چک ميکنن.