وجه مشترک تمام مهمونيها موقعيت فاجعه من بدبخته! همه خيال ميکنن MIT يه صندليش خالي ميمونه اگه من نرم. يه فصلي بايد در ظلم اين آمريکاييهاي جهانخوار روضه بخونم که يه وقت خيال نکنن اگه من سال ديگه هم عيد ديدني اومدم خونشون به خاطر معدل مشعشع (به قول دکتر شهشهاني)ام بوده! واي اين تصور غلط خيلي اذيتم ميکنه
Author Archives: رویا
اين چند روزه هم باز
اين چند روزه هم باز همش مهموني بود و شبا دير ميومديم خونه. با داداشم قرار گذاشتيم که يه شب در ميون نوبت من باشه اما پس پريشب!! که نوبت من بود خوابم ميومد و blogspot هم خراب بود. ديشب هم همش به خوندن weblog ها و حرف زدن با دوستان گذشت. از فردا هم داييم اينا ميآن نميدونم اصلا ميشه سراغ کامپيوتر اومد يا نه.
ساعت ۳:۳۰ صبحه! ياد شبهاي
ساعت ۳:۳۰ صبحه! ياد شبهاي تا صبح….
هنوز اميد غافلگير شدن را دارم. اميد شنيدن « شما خواب نداري؟» …
بحث خانمها که هر از
بحث خانمها که هر از گاهي يه کلمهاش رو ميشنيدم هم از محيط زيست و اينکه باغهاي شيراز از ۳۰۰۰ هکتار در اول انقلاب به ۱۰۰۰ هکتار رسيده شروع شد. يکي از حرفاي جالب که حالا بايد مفصلش رو از مامانم بپرسم سر پيوند قسمتي از بدن خوک به ماهيچه قلب آدم بود و اين که حالا اين وسط بحث نجس پاکي واقعا مسخرهاست. اين که حلال و حرام و خوب و بد در عصر علم و تکنولوژي بايد از نو تعريف بشه.
همين آقاي مدير! از فعاليتهاش
همين آقاي مدير! از فعاليتهاش در جبهه ملي هم گفت و اونجا کلي بحث سياسي شد من هم که طبق معمول طرف آقاها نشسته بودم چون معمولا حرفاشون جالبتره (گرچه اين دفعه حرفاي خانومها هم بد نبود که حالا بعد ميگم) کلي خوشم اومد حرف از نقش جبهه مليها در انقلاب و بعد اينکه مليت ما و مليگرايان اصلا باعث شيعه شدن ما شده و چهقدر حيف که ميخوان اين مليت و مذهب رو از هم جدا کنند. ميگفتن که مثلا اعراب تا مصر هم رفتند و زبان اونا رو عوض کردند ولي زبان ما رو عوض نکردند و ايرانيها و نخبگان مليگراي ما براي مقابله با اونها شيعه شدند. بعد هم بحث کشيد به فلسطين و اينکه عمليات شهادت طلبانه باعث شده که اسراييل تو يکي از مهمترين راههاي درآمدش يعني توريسم بهخاطر ناامني کلي ضرر کنه. من اونجا به حرفاي کاپيتان فکر ميکردم .