…
چرا به ياد نميآورم؟!
تو ديگري را دوست ميداري،
من تو را دوست ميدارم، و مرا … ديگري شايد.
همگان از دواير دريا آمدهايم.
تقسيم تبسم، تقسيم فانوس و ترانه، تقسيم عشق.
…
(سيد علي صالحي از كتاب عاشق شدن در ديماه، مردن به وقت شهريور)
Author Archives: رویا
اين صفحه هم كه من
اين صفحه هم كه من از طريق خورشيد خانم باهاش آشنا شدم خيلي جالب بود. مخصوصا اين شعري كه الان گذاشتهاند.
من سردم است
من سردم است و انگار هيچوقت گرم نخواهم شد
اي يار اي يگانهترين يار “آن شراب مگر چند ساله بود؟“
نگاه كن كه در اينجا زمان چه وزني دارد
و ماهيان چگونه گوشتهاي مرا ميجوند
چرا مرا هميشه در ته دريا نگاه ميداري؟
شماره آدر ماهنامه آفتاب مقالهاي
شماره آدر ماهنامه آفتاب مقالهاي داره از عليرضا علويتبار به اسم “روشنفكري ديني، يك برنامه پيشرو“ توي اين مقاله چند سوال را بررسي كرده كه من فقط قسمتهاي مربوط به سوال اول رو اينجا مينويسم چون به بحثهاي قبل مربوطه! اصل مقاله رو اينجا ميشه ديد.
1- آيا ميتوان روشنفكري و دينداري رو با هم جمع كرد ؟
براي جواب دادن به اين سوال لازمه كه اول مفهوم روشنفكري و دينداري رو تعريف كرد، و براي اينكار به سه مفهوم “ايمان“، “ دين“ و “معرفت ديني “ احتياج داريم.
“ايمان“ نوعي اعتماد ناظر به شخص است. يعني اولا نوعي اعتماد است و در ساحت اراده تحقق ميگيرد و در ساحت معرفت و ثانيا متعلق آن يك شخص است نه يك گزاره. نكته مهم در مورد ايمان آن است كه ايمان، اعتمادي
توام با خطر پذيري است!( مورد توجه آقاي خداوند) و اين نتيجه جلوه گر بودن و دلربايي ابهام آميز خداوند در عالم است.
“دين“ مجموعهاي از باورها، اعمال و احساسات فردي و جمعي است كه حول محور خداوند و رابطه ايماني انسان با او سامان ميپذيرد.
؛معرفت ديني“ هم فهم روشمند و مضبوط آدميان از دين است.
و نكته اين است كه بايد بين “دين“ و “معرفت ديني“ تمايز قائ شويم (تمايز بين شي و علم به شي) گرچه ميتوان خود تجربه نبوي را نيز بشري ( براي بشر و در داد و ستد با عوامل بشري مثل سوالها و نيازهاي آنان) و همچنين تاريخي (واقع شده در يك مقطع خاص تاريخي و …) دانست اما معرفت ديني به طريق اولي بشري و تاريخي است.
اما روشنفكري، روشنفكري تحقق يافته با چهار ويژگي مشخص ميشود: التزام به عقلانيت مدرن، ايفاي نقش منتقد در سطح انديشهها و جامعه، انسانگرايي، تعهد اجتماعي .
عاملي كه ممكن است بيشترين تناقض با دينداري را داشته باشد التزام به عقلانيت مدرن است.
دو مفهوم عقلگرايي حداكثري و عقل گرايي انتقادي را تعريف ميكنيم. از ديدگاه عقل گرايي حداكثري زماني باوري عقلاني است كه بتوان با غقل آن را ثابت كرد. اما در عقل گرايي انتقادي همين كه با عقل مغايرت نداشته ياشد كافي است. در عقل گرايي انتقادي عقل را متاثر از ارزشها، شخصيت و موفعيتهاي اجتماعي ميداند. و بيشتر روي نقش انتقادي عفل تاكيد ميكند.
حالا سوال جمع شدن روشنفكري و دينداري تبديل ميشود به اين كه چگونه ميتوان بين تعهد ديني كه مستلزم نوعي تسليم است با آزمايشي بودن و موفتي و غيرقطعي بودن كه لازمه تعقل و تفكري است كه پذيراي شقوق بديل است جمع كرد؟ جواب اين است كه اين جمع گرچه تنش آفرين است اما لازم و ضروري است. زيرا در تفكر ما ايمان با شك قابل جمع است و خداوند است كه مايه وثوق و اعتماد ماست نه دستگاههاي فكري كه پروردهايم.
بسياري از نوانذيشان ديني روشنفكري ديني را ممكن ميدانند چون به “معقوليت نظام باورهاي ديني“ اعتقاد دارند. نظام باورهاي ديني هم داراي معقوليت نظري است هم معقوليت عملي. معقوليت نظري آن يعني اين كه با ادله و فرائن تناسب دارد. از نظر نوانذيشان طرفدار تفسير تجربه گرايانه از دين، اين به اين معني است مه باورهاي ديني با قرائن حاصل از تجربه ديني تناسب داشته ياشد. معقوليت عملي هم به اين معني است كه ميان هدف مطلوب و وسيلهاي كه پيشنهاد ميشود تناسب وجود دارد.
لطفا يكي به من كمك
لطفا يكي به من كمك كنه و بگه چهطوري ميشه 1- اين link1 و link2 و… رو تغيير داد من اينطوري تغييرش دادم
Hoder
Link 2
Link 3
Link 4
etc.
ولي الان روي hoder كه click ميكني ميخواذ به آدرس seashell.blogspot.com/www.hoder.com/i ميره!!!
2- دفعه قبل وسط پست كردن شبكه قطع شد و من دوبار متن رو پست كردم. حالا چهطوري ميشه حذفش كرد اصلا آيا ميشه توي متنهايي كه نوشتي تغيير داد؟
انگار خيلي وقته ننوشتهام!! خب
انگار خيلي وقته ننوشتهام!! خب اول اينكه نميدونم چرا هر وقت صفحههاي weblog ها رو باز ميكنم صفحةهاي ديگه خيلي سخت ميآيند. يعني بايد چند بار روشون كليك كنم تا بياند.
ديگه چيزي كه بايد بگم راجع به مطالبي كه قبلا نوشته بودم. من اون دفعه راجع به كيركگارد نوشته بودم. آقاي خدا!!!! نوشته بودند كه نگاه كيركگارد توراتي-انجيلي بوده كه من نفهميدم اشكال اين قضيه كجاست و براشون هم نوشتم كه بك تفاوت ظاهري دارند و اون اينه كه از نظر اونها اون كسي كه قرار بوده قرباني بشه اسحاق بوده و نه اسماعيل و اتفاقا اسحق بچهاي بوده كه بعد از مدتها كه ابراهيم بچهدار نميشده بهش داده شده بود و اين موضوع ريسك از دست دادن فرزند براش مهمتر بوده. و شايد يك تفاوت اساسي تر ديگه كه دارند اين بوده كه مسيحيها كمتر از ما به پبامبرهاشون اونقدر بالا و بزرگ نگاه ميكنند. (البته واقعا نميدونم تاثبري داشته يا نه) شايد اين باعث شده كه كيركگارد راحتتر تونسته اضطرابهاي ابراهيم رو تصوير كنه. اضطرابي كه به خاطر از دست دادن فرزندش داشت و اتفاقا كبركگارد روي اين موضوع حرف ميزنه و عنصر مهمي ار ايمان را ريسك ميدونه. جايي كه شايد من در جوابي كه به ايشون دادم اشتباه كرده باشم اين بود كه گفتم اين نظر دكتر سروش هم هست (كه البته مقداري فحش به دكتر سروش هم دريافت كردهام!!) . گفتم خوبه اينجا تصحيحش كنم
دكتر سروش توي كتاب بسط تجربه نبوي يه مقاله داره به اسم نو كردن ايمان و اونجا آياتي از قرآن رو مثال ميآره كه از زياد شدن و كم شدن ايمان و كفر حرف زده شده. مثلا يكي از آيههاي جالبش اينه.
با آنكه در دل به آن يقين آورده بودند از روي ستم و برتري جويي انكارش كردند( نمل 14) و نتيجه ميگيره كه ايمان مساوي يقين نيست. اونجا ميگه كه ايمان عملي اختياريه در صورتي كه در آوردن يقين نقش ما يك نقش انفعالي است. و ميگه كه يقين چيزي از جنس فهم و كشف و آگاهي است در حاليكه در ايمان عنصري از اراده و عنصري از خضوع را دارد. البته نميگه كه يقين چيز بيارزشيه. ولي ممكنه كسي يقين داشته باشه و باز هم ايمان نياره. بعني ممكنه كه وجود خدا رو بسيار واضح قبول داشته باشه ولي روي اون پوشش بذاره كه اتفاقا معني كفر دقيقا پوشش گذاشتنه. ( اون ايمان را مستلزم توكل و داوري اخلاقي هم ميدونه.) بعد نظر كيركگارد رو مطرح ميكنه كه اصلا اعتقاد داره ايمان با بقين منافات داره. اتفاقا اشارهاي به نظر ملاصدرا كه تقريبا مشابهه ميكنه. و البته شايد خودش اين موضوع رو تاييد نكنه بعني ايمان رو نه متناقض با يقين كه بالاتر از اون بدونه.