خب برای این که این طلسم ننوشتنم بشکنه یه دو تا عکس از پاییز براتون میگذارم. سمت راستی از پشت شیشه طبقه چهارم دانشکده ریاضی گرفته شده و سقف دانشکده جدید دوستان هم توش پیداست. سمت چپی هم یه خیابونی همون دورو برها .(هر دوتا عکس کار علیرضاست.)
Author Archives: رویا
گلشیفته
دیدم یکی دو جا با دیدن عکسهای گلشیفته فراهانی گفتن که با روسری خوشگلتر بوده و همین مثال رو راجع به میترا حجار و نیکیکریمی هم زدند. البته این که چرا انتخاب کردند که روسری نپوشن با اینکه ممکنه برای برگشتنشون مشکلی پیش بیاد یه موضوع دیگه است. ولی در مورد خوشگلتر بودن (گرچه من فکر میکنم گلشیفته فراهانی بد هم نیست و با نمکه اتفاقا بیروسری) یه چیزی که خودم هم تجربهاش رو داشتم و دارم بلد نبودنه و جا نیافتادن. ما دخترا یه عمر با مانتو و روسری تمرین کردیم. از دبستان با مامانمون رفتیم خرید، تو راهنمایی و دبیرستان از نقد و تعریف همکلاسیها و پسرهای محله! استفاده کردیم تا یه استایلی پیدا کنیم. حالا هرکی در سطح خودش دیگه. میفهمی که اگه مثلا صورتت خیلی گرده روسری رو باید فلان جور نبندی. اگه قدت کوتاهه فلان مانتو بیشتر بهت میاد.
حالا بعد بیرون ایران و میتونی دامن بپوشی و پیراهن بیآستین تنت کنی و بعد تازه مشکل مو هم اضافه میشه. حالا همه چی از اول. باید مدل موهای مختلف، لباسهای رنگهای مختلف رو یکی یکی امتحان کنی تا باز خودت بشی. و البته دیگه نه رفیق دبیرستانت هست که با مسخره کردن یا تعریف کمکن کنه. نه بدتر از همه میدونی کدوم لباسفروشی احتمال بیشتری داره چیزی مناسب تو داشته باشه. تو آرایشگاه نمیتونی خوب توضیح بدی موهات رو میخوای چه مدلی بزنی. تازه اگه بذاری به عهده خود طرف، معلوم نیست آرایشگر بدبخت تا حالا به عمرش مویی شبیه موهای تو دیده باشه.
البته قبول دارم که آسونترین راهش اینه که یه لباس نیمچه شرقی نیمچه غربی انتخاب کنی که exotic* بودنت انقدر چشم ملت رو بگیره که کسی نفهمه خوشتیپی یا نه.
بازی پژواک
پژواک منو دعوت کرده بود به بازی سرزمین مادری. اولش فکر کردم این که کاری نداره ولی جدا جواب دادنش سخته. مخصوصا وقتی بخوای جوابهات رو توجیه کنی. به همین خاطر من فعلا فقط جواب کوتاه میدم شاید یه موقع بیشتر نوشتم. حالا سوالا اینه:
۱- چه چیزهای خوب و با ارزشی ممکنه باعث برگشتنتون بشه؟ ایران یه سبک زندگی دیگه داره اینجا یه سبک دیگه. در واقع فکر میکنم اگه یه موقع بخوایم برگردیم ربطی به هیچ اتفاقی نداره مگر تصمیم خودمون برای اون سبک زندگی.
۲- چه چیزها و یا خاطرات ارزشمندی از سرزمین مادری تون به یاد دارید واسه افتخار کردن پهلوی اجانب!؟ شعر. اصلا اعتقاد ندارم که شعر ایرانی یا زبان فارسی چیز خیلی خاصیه یا مایه افتخار. ولی تا حالا با آدمهای مختلفی از کشورهای مختلف که حرف زدهام هیچ کدوم اونقدر که ما شعر در فرهنگمون مهمه و شعر میخونیم و بلدیم ندیدم کسی تو زبون خودش اینطوری باشه.
Princeton Reads
این دانشگاه پرینستون دانشکده انگلیسیش انقدر وسوسه انگیزه که منو یاد همه علائق دوران جوونی میاندازه! مخصوصا یه گروه نوشتن خلاق (creative writing) دارن که درساش کارگاههایی هست که دانشجوهای لیسانس میتونن با استاداش که خودشون نویسنده و شاعر هستند تمرین نوشتن کنند. مثلا یکیشون همین Jeffrey Eugenides نویسنده کتاب Middlesex که کسایی که خوندن میدونن که چه سبک نوشتن عالیای داره و از هر جملهاش کیف میکنه آدم. فکرشو بکن فقط استاد درس نوشتنت همچین آدمی باشه!
حالا من که این کلاساش رو نمیتونم برم. ولی یه درسی هست به اسم Princeton Reads که کتابهایی از نویسندهها و شاعرهایی که تو خود پرینستون درس میدن خونده میشه و یه جلسه استاد راجع بهشون حرف میزنه و یه جلسه هم خود نویسنده میاد. این ترم میرم سر این کلاس. هفتهای یه کتاب خوندن البته زیاد آسون نیست ولی تا حالا که این دو تا کتابی که خوندیم واقعا کتابهای خوبی بودن.
دو جلسه اول درس خود استاده در مورد خوندن داستان و شعر حرف زد. یکی از نکات مهمی که گفت که تو این دو تا کتابی که تا حالا خوندیم هم خیلی واضح بوده یه اشارهای بود به یه شعری از Marianne Moore در مورد شعر. کل شعر رو بخونید حتما جالبه. ولی عبارت «وزغهای واقعی در باغهای خیالی» (imaginary gardens with real toads in them) بعد از اون خیلی برای توصیف شعر و داستان استفاده شده، قرار دادن یک احساس واقعی تو یه فضای خیالی. البته تو بعضی نوشتهها این خیلی واضحتر شده. مثلا خود استاد کتاب اولیس رو مثال زد. که قهرمان داستان یک آدم خیالیه ولی در یک روز واقعی در یک شهر واقعی یه سری ماجرای خیالی براش پیش میاد. پس زمینه واقعی کتاب با دقت چیده شده، همه مکانهای کتاب واقعا وجود داشتن، حتی اتفاقهای تاریخی اون روز واقعا اتفاق افتادن. ولی آدمها، حرفایی که بینشون رد و بدل میشه زاده خیال نویسنده است.
این لیست کتابها. سعی میکنم از هرکدومش هم جدا بنویسم.
- The Book of Salt by Monique Truong
- Hotel de Dream by Edmund White
- Wild Nights by Joyce Carol Oates
- Aloft by Chang-Rae Lee
- Jazz by Toni Morrison
- King of King’s County by Whitney Terrell
- Collected Poems by C K Williams
- Middlesex by Jeffrey Eugenides
- Moy Sand and Gravel by Paul Muldoon
- Ledger by Susan Wheeler
خیالباف
منم این تست شخصیت رو انجام دادم.
(تاثیر پذیر، درون گرا، آرمان گرا، احساسی)
تو یک تیپ “خیالباف” هستی. کم حرف و با قوه تخیل زیاد. تو اصولاً شخصیت خجالتی و ساکتی داری. تو علاقه زیادی به حقایق، وقایع و کلا چیزهایی که در اطرافت می گذرد نداری ولی در عوض جهانی درونی برای خودت ساخته ای که کاملا پیچیده و باشکوه است.
قدرت خلاقیت و حس نیرومندت، باعث شده که شخصیتی قوی داشته باشی که اگر کسی تلاش کند تو را بشناسد، حتماً این شخصیت قوی را می بیند. البتّه کمتر کسی چنین تلاشی می کند، چون مردم معمولاً فکر می کنند که در زندگی آدم نا موفقی هستی.برای همین هم، جوان! سعی کن با خودت کمتر حرف بزنی و با مردم بیشتر.