اینجا تو آزمایشگاهمون (چیزی آزمایش نمیکنیمها، یه مشت کامپیوتر هست و پرینتر و بعد یه قسمت هم برای نشستن و یخچال و مایکروویو و اینا) نشستم و باید برای فردا سهتا و تا آخر هفته دو تا دیگه مقاله بخونم ولی بعد هوس سیبزمینی سرخ کرده کردهام! البته دارم خودم رو گول میزنم که با وبلاگ نوشتن وقت بگذرونم تا ساعت ۴ بشه و برم سمینار دانشکده میوه و شاید هم یه تیکه کیک بخورم. (خیلی هداف والایی دارم از سمینار رفتن!
Author Archives: رویا
ماجراهای لپتاپ
امروز لپتاپم رو بالاخره فرستادم رفت. طبق خیلی چیزای آمریکایی برای اینکه از سر خودشون باز کنن باید امضا میکردم که اگه چیزایی که تو هارد داشتم از بین رفت اعتراضی نداشته باشم. زنگ زدم بهشون که آخه بابا من کامپیوترم اصلا روشن نمیشه چه جوری از اطلاعاتم بک.آپ. بگیرم؟ میگه نه اگه مشکل از هارد نباشه ما کاری بهش نداریم. منم یه یادداشت توی جعبه گذاشتم که تو رو خدا سعیتون رو بکنین که من اطلاعاتم رو از دست ندم. دیگه کاری از دستم برنمیاومد.
اما اتفاق نیمچه خوب بعد از تجربه مزخرفی که با دی.اچ.ال. داشتیم سر کارنامههام* ، این بود که این بار که باید زنگ میزدم که بیان جعبه رو ببرن بهشون گفتم که من آپارتمانم زنگ نداره و اگه میشه زنگ بزنین گفت راننده تلفن نداره مخصوصا که تلفن من مال یه شهر دیگه است ولی ما سعیمون رو میکنیم و یه دقیقه هم نگذشته بود که از دفترشون زنگ زدن که راننده الان میاد جعبهتون رو میگیره و بازم یه دقیقه نگذشته بود که تق تق در زنگ زدن و اومدن جعبه رو گرفتن.
* ظاهرا قبلا راجع بهش ننوشتهام ولی خلاصه ماجرا این بود که کارنامههام رو که مامانم یه سریش رو کلی پول داده و با دی.اچ.ال فرستاده بود که مثلا زودتر برسه، از بقیهشون که با پست معمولی و تقریبا یک دهم قیمت فرستاده بود دیرتر رسید.
لپتاپ مرده
بنده دیروز لپتاپم سوخت. به همین سادگی. داشتم یه چیزی میخوندم که یادم هم نمیآد چی و یهو خاموش شد. تازگی هی داغ میکرد و من سعی میکردم مواظب باشم چون واقعا انقدر هر لحظه دارم باهاش کار میکنم که نمیتونستم بدم بره که تعمیرش کنن. خلاصه گذاشتم تا خنک بشه ولی بعد هرچی سعی کردم روشن نشد. صبح زنگ زدم به شماره خدماتش. وقتی داشتم به قرارداد نگاه میکردم که شماره رو پیدا کنم دیدم تاریخ قرارداد دقیقا از ۱۵ فوریه ۲۰۰۷ شروع میشده یعنی درست یک سال پیش. یادم نمیآد که واقعا همون موقع خریدم یا اینکه قرارداد رو از اون موقع زدن. ولی اگه گارانتی سه ساله نخریده بودم و درست روز بعد از تموم شدن یک سال خراب میشد آخر بدشانسی بود. البته الان هم کم بدشانسی نیست. تازه برام یه جعبه خواهند فرستاد تا من بذارمش تو جعبه و بفرستم بره تا یک هفته تا ده روز دیگه درستش کنن. خداکنه حداقل هارد چیزیش نشده باشه که کلی عکس و برنامه و مقاله و تمرین روش دارم :(
نمیدونم احساسم درسته یا نه ولی انگار هرچقدر کارایی وسایل زیادتر شده از قرص و محکمبودن و طول عمرشون کم شده. مثلا اون موبایلهای نوکیا که ایران داشتیم بدبخت هر بلای سرش میاومد آخ نمیگفت. حالا این موبایلی که ما داریم دم به دقیقه باید خاموش روشنش کنی تا از گیجی در بیاد. قبول دارم که خیلیش به خاطر همین ذات کارایی بیشتره. مثلا لپتاپ قدیمیام که الان هم از زیر یه عالم گرد و خاک در اوردمش و دارم باهاش کار میکنم انقدر سنگین بود که خب تکونی نمیشد زیاد بهش داد. ولی خب لپتاپ جدیدم همش توی کیفم این ور اون ور برده شده.
خلاصه که دعا کنید زود لپتاپم درست شه و هاردش چیزیش نشده باشه.
انگلیسی در فارسی
یکی از بحثهای همیشگی که با دوربریهامون پیش میاد و هیچوقت هم به یه جای قانعکننده نمیرسه اوردن کلمههای انگلیسی بین جملههای فارسیه. الان نمیخوام راجع به اون بحث کنم چون اصلا ذهن خودم راجع بهش منظم نیست. شاید یه موقع دیگه. اما الان مساله کوچیکتر از اون ولی به همون سختی نوشتن کلمههای انگلیسیه. مثلا اسمها، یا بعضی کلماتی که ترجمهای براشون نشده و همون کلمه انگلیسیاش استفاده میشه. من هر بار که میخوام اینجا این جور کلمهها رو بنویسم یه کلنجاری با خودم دارم.
خب از یه طرف به نظر میآد که وقتی دارم فارسی مینویسم چرا باید وسطش با حروف انگلیسی یه کلمه رو بنویسم. اما از طرف دیگه یه کلمه انگلیسی رو به فارسی نوشتن هم مشکلات خودش رو داره که مهمترینش برای من اینه که با چه تلفظی باید نوشت؟ مثلا Boston. تا جایی که من دیدم اکثرا مینویسن بوستون. در صورتی که خب اینجا کسی نمیگه بوستون و بیشتر چیزی شبیه باستن تلفظ میشه. حالا من بنویسم باستن خیلی نامانوس نیست؟!!
تازه مثلا اسما خیلیهاش خودم هم نمیدونم تلفظش چیه و راهی هم معمولا نیست که بفهمی تلفظ درستش چیه. حالا از چیزایی که اصلا نمیشه تو فارسی نوشت مثل th و s که اول کلمه باشه میگذریم.
لالایی
صبحها وقتی دارم صبحونه میخورم و حاضر میشم رادیوی NPR گوش میکنم که اون ساعت معمولا برنامه Democracy Now رو داره. معمولا وسط برنامهاش بسته به اینکه بیشتر راجع به چه کشوری حرف زده یا چه موضوعی یه آهنگ از اون کشور یا راچع به اون موضوع میگذاره. چند وقت پیشها هم خیلی از برنامه راجع به ایران بود و وسط برنامه یه آهنگی گذاشت که وسطهاش فارسی میخوند. توجهم جلب شد و رفتم گشتم تا بالاخره یافتمش.
این آهنگه یه قسمت از یه آلبومه که لالاییهای کشور به قولا محور شیطان! رو جمع کرده. از فلسطین، عراق، کوبا، افغانستان، ایران، سوریه، کرهشمالی لالایی هست. از ایرانش یه آهنگ از پری زنگنه هست و دو تا هم از دو تا خواننده جوون، مهسا و مرجان وحدت.
این آهنگی بود که تو رادیو اون روز شنیدم. تیکههایی از چندتا آهنگهای دیگهاش رو هم تو سایتش میتونین بشنوین.