می خواهم فریاد بزنم
می خواهم دنیا بداند
که دیرپایی است
نه اندیشیدهام
جز از برای تو
تو را سپاس میگویم
«یادآور زندگی»ام
تو را سپاس میگویم
از برای ثباتی که میپوییم
علیرضا
می خواهم فریاد بزنم
می خواهم دنیا بداند
که دیرپایی است
نه اندیشیدهام
جز از برای تو
تو را سپاس میگویم
«یادآور زندگی»ام
تو را سپاس میگویم
از برای ثباتی که میپوییم
علیرضا
koli romantic bud! Suprise bud?:)
یادش به خیر! اولین بار یکی از همین شعرهایش را -شعرهای معلم نامتعارفمان را میگویم- وقتی چهارزانو روی میز مدرسه نشسته بود، شنیدم. دومی را تابستان 82 توی پلههای بین طبقهی اول و دوم دانشکده. سومی را هم در دفتر مجلهی همکف؛ چند روز بعد از دومی. همان روز که همه با هم مافیا بازی میکردیم. این هم چهارمی..
الان توجهام جلب شد که ساختار این پست کژتابی دارد! جوری نوشته شده است که هم میتوان “علیرضا” را جزئی از کلمات شعر تلقی کرد و مرجع ضمیرهای “تو”، و هم میتوان “علیرضا” را خارج از کلمات آن شعر و در واقع گویندهی شعر تلقی کرد. نتیجه اینکه معلوم نمیشود “علیرضا” متکلم است یا مخاطب (که خود این کژتابی البته بسیار زیبا است) و بنابراین محتمل میشود که کامنت قبلیام یک سوتی تمام عیار باشد!!
سلام به صالح عزیز. من متکلم بودم!
سلام علیرضا! ممنون از جوابت.
faryad nazani behtare kafie be aroomi najva koni ..hamin