این دفعه یک نویسنده مهمان داریم! داداش عزیز در شرح سفر.
جای شما خالی، ما روز جمعه ۴ مرداد به همراه ۹ نفر دیگر از دوستان ونکورری رفتیم به Tofino یک شهر توریستی در این نزدیکی. کل مسیری که ما طی کردیم حدود ۳۰۰ کیلومتر بود:
بعد از خارج شدن از Vancouver ما با ماشین سوار یک کشتی شدیم و کشتی ما را به شهر Nanaimo در Vancouver Island برد. نکته جالب اینجاست که این جزیره با وجود اینکه اسمش Vancouver Islandه اما خود شهر ونکوور توی این جزیره نیست.
این صف طولانیه سوار شدن به کشتیه:
اوائل مسیر که هوا روشن بود و روی عرشه کشتی:
خلاصه بعد از رسیدن به جزیره رانندگی کردیم و بعد از گذشتن از یک مسیر پیچ در پیچ رسیدیم به آن خانه ای که گرفته بودیم.
روز اول
جایی که آنجا گرفته بودیم رو به اقیانوس بود:
من صبح زود از خواب بیدار شدم و رفتم که یک نگاهی به بیرون بندازم دیدم که ۳ تا عقاب خیلی بزرگ دقیقا همان روبروی پنجره ما مشغول پرواز کردن بودن:
و البته کمی بعد سر و کله یک خرس سیاه کوچک پیدا شد:
پرندههای کوچک و حیوانات دیگر هم آن جا خیلی زیاد بودن و برای خودشون ارکستر اجرا می کردند:
این شهر Tofino خیلی برای موج سواری معروفه اما ما چون دیر از خواب بیدار شدیم و از قبل فکر نکرده بودیم نتونستیم کلاس موج سواری پیدا کنیم. برای همین تصمیم گرفتیم که برویم یک چشمه آب گرم که یک جزیره دیگر همان اطراف بود. برای رفتن به آنجا یک سری لباس عجیب و غریب ضد آب پوشیدیم
و سوار یک قایق تندور نسبتا بزرگ شدیم:
توی راه به چند دسته نهنگ برخوردیم که خیلی هیجان انگیز بود:
یک سری حیوانات دیگه هم از جمله دلفین، شیر دریایی و تعداد زیادی پرنده دیدیم. جالب بود که این نهنگها الان موقع غذا خوردنشون بود و برای همین دسته های ماهی را تعقیب می کردند و دور هم جمع می کردند. به همین دلیل تعداد زیادی پرنده ماهیخوار هم آن اطراف جمع شده بودند و خلاصه یک مهمانی اساسی بود. حتی قایقران ما هم زودی قلاب ماهیگیریش را در آورد که ببینه می تواند چیزی شکار کند یا نه:
خلاصه خیلی صحنه های جالبی بود بخصوص وقتی که با سرعت خیلی زیاد روی آب بودیم (تقریبا پرواز می کردیم) و یک دفعه یک دسته پرنده هم کنار ما شروع می کردند به بال زدن و با ما آمدن.
آنجا هم که رسیدیم یک غذایی خوردیم و وسط یک جنگل استوایی پیاده رفتیم تا به یک چشمه آب گرم که به اقیانوس می ریخت رسیدیم.
بعد هم دوباره همین راه را برگشتیم با قایق تا Tofino.
و خوب وقتی که رسیدیم اولین چیزی که همه میگفتن این بود که “گشنمه!” برای همین کلی ماهی و سبزیجات درست کردیم و خوردیم (بیچاره ماهی ها):
روز دوم
طبق معمول دیر از خواب بیدار شدن و حالا کجا بریم و اینها (که خوب چاشنی سفر و همین چیزها باعث می شود که خیلی خوش بگذره) رفتیم یک جا کنار یک ساحل خیلی زیبا با موجهای فوق العاده:
همه هم که حسابی مشغول تفریح بودند آنجا:
با وجود اینکه هوا سرد بود اما بعضیها موج سواری می کردند:
ما هم یک مقدار نشستیم و یک قدمی زدیم و بعد راه افتادیم برگشتیم:
خوب! خیلی طولانی شد… یک کمی دیگر صبر کنید تمام می شود…
تو راه برگشت هم یک خرس دیدیم:
و مناظر خیلی قشنگ:
و بعضیهامون چون خیلی ترسو بودن و می خواستن فقط خودنمایی کنند که ترسو نیستند رفتند Bungee Jumping:
ولی من که چون می دانستم ترسو نیستم و اهل خودنمایی و اینها هم که نبودم نپریدم (ولی الان خیلی پشیمانم!)
در راه برگشتن هم یک مدت در شهر Nanaimo بودیم تا آخر شب که دوباره با کشتی برگردیم. آنجا هم باران شروع شد که یادآوری کنه که آخرین روزهای تابستون ونکوور دارد به سر می آید.
این هم از سفرنامه ما. لازمه که اینجا تشکر کنم از همسفران گرامی ( به ترتیب حروف):
— پویا
چقدر هیجان انگیز بود. و ممنون که نوشتی و ما رو هم شریک کردی در این حس خوب!
خيلي جالب و قشنگ بود. به خصوص برا ما كه چند وقته هيچ جا نرفتيم يه تغيير آب و هوايي بود:)
هميشه به سفر.
خیلی جالب بود-هم برنامه هاتون- هم عکسها- و از همه مهمتر این ایده ی قشنگ روایت تصویری و بیاده سازی فوق العاده اش! :)
رویا یاد دکتر ارنست و خانوادش افتادم .جالب بود.راستی من تو عکسا تو رو پیدا نکردم:)
—————-
رویا: من و پویا که تو یه کشور زندگی نمیکنیم. (متاسفانه)
Roya jaan
beautiful pictures! people go camping and we go too!!:))
for music, I just remembered pandora.com, where you can listen to music for free and they give you suggestions on new songs, based on the history of your list.
خوشحالم که از عکسها و گزارش سفر من راضی بودین :) مرسی
آقا امیر و لیلا خانم: ایشاا.. جور بشه که باز با هم گردش برویم. یاد آن بار که رفتیم چیتگر و کباب درست کردید شما بخیر. خیلی خوش گذشت.
:)) آره الان رفتم رو اینترنت دوباره خانواده دکتر ارنست را نگاه کردم و یادم آمد که آنها هم توی جزیره بودند. فقط از آن حیوانهایی که آنها داشتند ما ندیدیم :))
خیلی عکسهای جیگری بودند. ما که آقا پویا را زیاد ندیدیم ولی معلومه خیلی خوش سلیقه و دقیق است. چیدمان عکسها عالی بود. مثلا 4 تا مورد غذا کنار هم (با آن کامپوزیشنهای خفن). بانجو جامپینگ هر 9 تاعکس کنارهم و عمودی. نهنگها 6 تا افقی کنارهم. عکسهای باران. پانورامیک ها…
رویا حسودیت نشه ها. از تو یادت گرفته.
خیلی عکسهای جیگری بودند. ما که آقا پویا را زیاد ندیدیم ولی معلومه خیلی خوش سلیقه و دقیق است. چیدمان عکسها عالی بود. مثلا 4 تا مورد غذا کنار هم (با آن کامپوزیشنهای خفن). بانجو جامپینگ هر 9 تاعکس کنارهم و عمودی. نهنگها 6 تا افقی کنارهم. عکسهای باران. پانورامیک ها…
رویا حسودیت نشه ها. از تو یادت گرفته.
سلام واقعاعالی بود بازهم سفر بروید و سفرنامه های قشنگتون به نمایش بگذارید . خدا بیامرزد ناصر خسرو کجاست ببینه شنیدن کی بود مانند دیدن.
سوالی که واسم پیش اومده اینه که چرا تو وبلاگ رویا؟؟??
سلام… اولا خیلی ایده ی جالبی بود رویا جون …تیریپ اوچه خانوم و فرجام و اینا شد…بعدشم اینکه عکسا خیلی خوب بود مخصوصا پرتره های اخر سر…خیلی ارتیستیسم بود!!!!:))))))!!!!