Monthly Archives: December 2001

چقدر بعضي وقت‌ها يه اتفاق

چقدر بعضي وقت‌ها يه اتفاق معمولي باعث مي‌شه آدم از اين رو به اون رو بشه. مثل ديروز من. بعضي وقت ها يك چيزي رو مي‌دوني كه هست ولي مي‌گي شايد …. اين شايد غليظترين شيره دنياست كه آدم سر حودش مي‌ماله. نمي‌ذونم من كه ديروز تصميم گرفتم ديگه نذارم اين اتفاق بيفته.
چقدر به خوندن اين weblog ها عادت كردم. حالا كه تنها شدم خوبه خودم هم بنويسم. الان اونقدر حالم خوب نيست كه بنويسم باشه براي فردا.

حب امروز هم كه عيد

حب امروز هم كه عيد شد. ولي ياز درس بي درس. اين apply كردن هم واقعا مصداق دقيق كار خفنه. مي‌خوام كد دپارتمان‌ها رو پيدا كنم تا نمره GRE و TOEFL رو بفرستم نمي‌فهمم چي بنويسم. وقتي يك جا اسم دپارتمان هست computational math و اونجا فقط كد math و applied math رو داره :( . در هر مرحله‌اي يك بار پشيمون مي‌شم و بعد دوباره يك شايد باعث مي‌شه دوباره شروع كنم.
الان كارتون كاسپر رو داشت! يكي ار دوستام مي‌گفت كه هر داستان نقل يك تجربه است و چون هركسي فقط يك بار مي‌تونه تجربه كنه خوندن تجربه‌هاي ديگران خيلي مفيده. با اين‌كه خودم خوره كتابم ولي تازگي‌ها با اين حرف مخالف شده‌ام!! چون به نظرم داستان ها بيشتر از اون كه شرح تجربيات نويسنده باشند شرح آرزوهاي اوننذ. و خوندن اون‌ها باعث مي‌شه آدم خيال پرداز شه. خيال كنه آره اين طوريه كه هميشه آدم هاي خوب پيروزند و زنده باد عشق و از اين حرفا.
خب بازم برم به همون كار اعصاب خورد كن! ولي خب مي‌گن چون عشق … باشد سهل است بيابان ها!!!

امروز افطار رفتيم با بچه‌ها

امروز افطار رفتيم با بچه‌ها بيرون. هم گفتيم شايد روز آخر ماه رمضون باشه هم اينكه براي يكي از بچه‌ها يه چيزي خريده بوديم (لباس رنگي براي اين كه از مشكي دربياد) مي‌خواستيم بهش بديم. خيلي خوش گذشت.
من انگار هنوز شك دارم. هنوز شك دارم كه براي چي مي‌نويسم. من كه چندين و چند نوع ثبت وقايع مي‌كنم. ولي فايده نوشتن روي اينترنت قاعدتا بايد اين باشه كه يكي بحونه و خب براي اون چه فايده‌اي داره كه بدونه ….