شماره آدر ماهنامه آفتاب مقالهاي داره از عليرضا علويتبار به اسم “روشنفكري ديني، يك برنامه پيشرو“ توي اين مقاله چند سوال را بررسي كرده كه من فقط قسمتهاي مربوط به سوال اول رو اينجا مينويسم چون به بحثهاي قبل مربوطه! اصل مقاله رو اينجا ميشه ديد.
1- آيا ميتوان روشنفكري و دينداري رو با هم جمع كرد ؟
براي جواب دادن به اين سوال لازمه كه اول مفهوم روشنفكري و دينداري رو تعريف كرد، و براي اينكار به سه مفهوم “ايمان“، “ دين“ و “معرفت ديني “ احتياج داريم.
“ايمان“ نوعي اعتماد ناظر به شخص است. يعني اولا نوعي اعتماد است و در ساحت اراده تحقق ميگيرد و در ساحت معرفت و ثانيا متعلق آن يك شخص است نه يك گزاره. نكته مهم در مورد ايمان آن است كه ايمان، اعتمادي
توام با خطر پذيري است!( مورد توجه آقاي خداوند) و اين نتيجه جلوه گر بودن و دلربايي ابهام آميز خداوند در عالم است.
“دين“ مجموعهاي از باورها، اعمال و احساسات فردي و جمعي است كه حول محور خداوند و رابطه ايماني انسان با او سامان ميپذيرد.
؛معرفت ديني“ هم فهم روشمند و مضبوط آدميان از دين است.
و نكته اين است كه بايد بين “دين“ و “معرفت ديني“ تمايز قائ شويم (تمايز بين شي و علم به شي) گرچه ميتوان خود تجربه نبوي را نيز بشري ( براي بشر و در داد و ستد با عوامل بشري مثل سوالها و نيازهاي آنان) و همچنين تاريخي (واقع شده در يك مقطع خاص تاريخي و …) دانست اما معرفت ديني به طريق اولي بشري و تاريخي است.
اما روشنفكري، روشنفكري تحقق يافته با چهار ويژگي مشخص ميشود: التزام به عقلانيت مدرن، ايفاي نقش منتقد در سطح انديشهها و جامعه، انسانگرايي، تعهد اجتماعي .
عاملي كه ممكن است بيشترين تناقض با دينداري را داشته باشد التزام به عقلانيت مدرن است.
دو مفهوم عقلگرايي حداكثري و عقل گرايي انتقادي را تعريف ميكنيم. از ديدگاه عقل گرايي حداكثري زماني باوري عقلاني است كه بتوان با غقل آن را ثابت كرد. اما در عقل گرايي انتقادي همين كه با عقل مغايرت نداشته ياشد كافي است. در عقل گرايي انتقادي عقل را متاثر از ارزشها، شخصيت و موفعيتهاي اجتماعي ميداند. و بيشتر روي نقش انتقادي عفل تاكيد ميكند.
حالا سوال جمع شدن روشنفكري و دينداري تبديل ميشود به اين كه چگونه ميتوان بين تعهد ديني كه مستلزم نوعي تسليم است با آزمايشي بودن و موفتي و غيرقطعي بودن كه لازمه تعقل و تفكري است كه پذيراي شقوق بديل است جمع كرد؟ جواب اين است كه اين جمع گرچه تنش آفرين است اما لازم و ضروري است. زيرا در تفكر ما ايمان با شك قابل جمع است و خداوند است كه مايه وثوق و اعتماد ماست نه دستگاههاي فكري كه پروردهايم.
بسياري از نوانذيشان ديني روشنفكري ديني را ممكن ميدانند چون به “معقوليت نظام باورهاي ديني“ اعتقاد دارند. نظام باورهاي ديني هم داراي معقوليت نظري است هم معقوليت عملي. معقوليت نظري آن يعني اين كه با ادله و فرائن تناسب دارد. از نظر نوانذيشان طرفدار تفسير تجربه گرايانه از دين، اين به اين معني است مه باورهاي ديني با قرائن حاصل از تجربه ديني تناسب داشته ياشد. معقوليت عملي هم به اين معني است كه ميان هدف مطلوب و وسيلهاي كه پيشنهاد ميشود تناسب وجود دارد.
با سلام
لطفا مطالبتان را براي استفاده بيشتر كنيد.
با تشكر