يكي از درسام يه پروژه داره كه تقريبا نصف نمره درسه. و برنامهاي كه من نوشتم بهتره كه بگم كار نميكنه!! بدبختي اينه كه چون درس هم از اول ترم تا حالا نخوندهام نميدونم اشكال از برنامهُ منه يا از تئوري مساله!! مثل اينكه بايد دست به دامن اساتيد اون ور آب شد!!
Monthly Archives: January 2002
اين عكس رو يكي از
اين عكس رو يكي از دوستام كشيده. من خيلي ازش خوشم اومده امبدوارم البته درست بتونم بگذارمش اينجا
اين روزها به خاطر اين
اين روزها به خاطر اين قضيه پرونده آقازادهها و همينطور قبلش كه بحثهاي بودجه و اينها بود بحث هاي جالبي اين ور اون ور شنيدم. مثلا يكبار تو برنامه گفتگوي خبري شبكه دو، حرف خصوصي سازي بود. و يك آقاي استاد دانشگاه زنگ زده بود و ميگفت كه آخه وقتي ما اصلا بخش خصوصي نداريم، خصوصي سازي چه معنياي ميده. ميگفت اين احتياج به يه فرهنگ داره. اونطوري كه درست يا غلط قبل از انقلاب بود.
اين بحث ها منو ياد مقاله “توسعه، عدالت، اسلام“ از سعيد حجاريان انداخت كه توي كتاب “ از شاهد قدسي تا شاهد بازاري“ دوباره چاپ شده. البته طبق معمول سعيد حجاريان انقدر از اصطلاحهاي فلمبه سلمبه استفاده كرده كه من كلي از مقاله رو نفهمبدم. ولي جاهاييش رو كه به نظرم جالب بود مينويسم.
اول اين دو نظر رو مطرح ميكنه كه بعضيها عقيده دارند كه رشد اقتصادي (توسعه) گرچه در كوتاه مدت باعث نابرابريهايي ميشه، اما در بلند مدت به دليل درست شدن ساختارهاي اقتصادي، توزبع عادلانهتر درآمد رو باعث ميشه. و گروه ديگري عقيده دارند كه عدالت مقدم بر رشد اقتصادي است و ميگن كه نميشه به بهانه آرمانهاي دور دست از خواستههاي فوري مردم طفره رفت و همه چيز رو به آينده حواله داد چون كه در بلند مدت همگان مردهاند.
بعد براي يررسي اين دو ديدگاه و نظر اسلام راجع به اين موضوع اول رهيافت اقتصاد سرمايهداري رو مطرح ميكنه.
– وجه مشترك معتقدان به راه رشد سرمايهداري تاكيد بر اصول “حق مالكيت“ و “بازار رقابتي در جهت تخصيص منابع“ است.
اما اين اعتقاد به مالكيت خصوصي و مكنايسم بازار چه نسبتي با عدالت داره؟
فون هايك (كسي كه ليبراليسم اقتصادي رو به نهايت منطقياش برد) معتقده كه در بازار نظم خودجوشي(كاتالاكسي) وجود داره كه همچون قوانين طبيعت است و خارج از مقولات هنجاري و اخلاقي قرار داره. به نظر او تنها عمل انساني را ميتوان اخلاقي (عادلانه يا ناعادلانه ) خواند و واقعيت و وضعيتي كه كسي نميتواند آنرا تغيير دهد متصف به عدالت يا بيعدالتي نميشود. او نابرابريهاي نظام بازار را اجتناب ناپذير و حتي مفيد ميداند و آن را جزئي ضروري از متمدن شدن ميداند. او نظام بازار را نظام احسن ميداند كه در آن انتخاب اصلح صورت ميگيرد، هر نوع دخالت را در آن موجب بيعدالتي ميداند. به نظر او عدالت اجتماعي ناقض اصول قانون عادلانه و آزادي و راهي به سوي بردگي است. او استدلال ميكند كه كوشش براي يكسان سازي و حذف تفاوتهاي اوليه (در برخورداري از مواهب) خود موجب انجام عمل نابرابر نسبت به افراد ميشه و همين اقدامات به اعطاي اختيارات وسيع به حكومتهايي ميانجامد كه به بهانه عدالت اجتماعي بر زندگي مردم مسلط ميشوند.
خب راهكارهاي اين گروه براي توسعه و نظر گروه دوم و نظر اسلام رو بعدا مينويسم.
توي همون CD سروش فونيه
توي همون CD سروش فونيه يه عكس داشت كه اين شعر رو نوشته بود البته فكر كنم قبلا هم شنيده بودمش ولي خيلي خوشم اومد ازش.
با من صنما دل يك دله كن
گر سر ننهم آنگه، گله كن
مجنون شدهام، از بهر خدا
زان زلف خوشت يك سلسله كن
چه برف باحالي اومده، كاش
چه برف باحالي اومده، كاش رفته بودم دانشگاه. الان حسابي حوصلهام سررفته. بچهها دارن پايين برف بازي ميكنن. نه حتما بايد برم دانشگاه، اونجا باز احتمال خوش گذشتن بيشتره!!