Monthly Archives: January 2002

لطفا يكي به من كمك

لطفا يكي به من كمك كنه و بگه چه‌طوري مي‌شه 1- اين link1 و link2 و… رو تغيير داد من اين‌طوري تغييرش دادم

Hoder

Link 2

Link 3

Link 4

etc.
ولي الان روي hoder كه click مي‌كني مي‌خواذ به آدرس seashell.blogspot.com/www.hoder.com/i مي‌ره!!!
2- دفعه قبل وسط پست كردن شبكه قطع شد و من دوبار متن رو پست كردم. حالا چه‌طوري مي‌شه حذفش كرد اصلا آيا مي‌شه توي متن‌هايي كه نوشتي تغيير داد؟

انگار خيلي وقته ننوشته‌ام!! خب

انگار خيلي وقته ننوشته‌ام!! خب اول اين‌كه نمي‌دونم چرا هر وقت صفحه‌هاي weblog ها رو باز مي‌كنم صفحةهاي ديگه خيلي سخت مي‌آيند. يعني بايد چند بار روشون كليك كنم تا بياند.
ديگه چيزي كه بايد بگم راجع به مطالبي كه قبلا نوشته بودم. من اون دفعه راجع به كيركگارد نوشته بودم. آقاي خدا!!!! نوشته بودند كه نگاه كيركگارد توراتي-انجيلي بوده كه من نفهميدم اشكال اين قضيه كجاست و براشون هم نوشتم كه بك تفاوت ظاهري دارند و اون اينه كه از نظر اون‌ها اون كسي كه قرار بوده قرباني بشه اسحاق بوده و نه اسماعيل و اتفاقا اسحق بچه‌اي بوده كه بعد از مدت‌ها كه ابراهيم بچه‌دار نمي‌شده بهش داده شده بود و اين موضوع ريسك از دست دادن فرزند براش مهم‌تر بوده. و شايد يك تفاوت اساسي تر ديگه كه دارند اين بوده كه مسيحي‌ها كمتر از ما به پبامبرهاشون اونقدر بالا و بزرگ نگاه مي‌كنند. (البته واقعا نمي‌دونم تاثبري داشته يا نه) شايد اين باعث شده كه كيركگارد راحت‌تر تونسته اضطراب‌هاي ابراهيم رو تصوير كنه. اضطرابي كه به خاطر از دست دادن فرزندش داشت و اتفاقا كبركگارد روي اين موضوع حرف مي‌زنه و عنصر مهمي ار ايمان را ريسك مي‌دونه. جايي كه شايد من در جوابي كه به ايشون دادم اشتباه كرده باشم اين بود كه گفتم اين نظر دكتر سروش هم هست (كه البته مقداري فحش به دكتر سروش هم دريافت كرده‌ام!!) . گفتم خوبه اين‌جا تصحيحش كنم
دكتر سروش توي كتاب بسط تجربه نبوي يه مقاله داره به اسم نو كردن ايمان و اونجا آياتي از قرآن رو مثال مي‌آره كه از زياد شدن و كم شدن ايمان و كفر حرف زده شده. مثلا يكي از آيه‌هاي جالبش اينه.
با آن‌كه در دل به آن يقين آورده بودند از روي ستم و برتري جويي انكارش كردند( نمل 14) و نتيجه مي‌گيره كه ايمان مساوي يقين نيست. اون‌جا مي‌گه كه ايمان عملي اختياريه در صورتي كه در آوردن يقين نقش ما يك نقش انفعالي است. و مي‌گه كه يقين چيزي از جنس فهم و كشف و آگاهي است در حالي‌كه در ايمان عنصري از اراده و عنصري از خضوع را دارد. البته نمي‌گه كه يقين چيز بي‌ارزشيه. ولي ممكنه كسي يقين داشته باشه و باز هم ايمان نياره. بعني ممكنه كه وجود خدا رو بسيار واضح قبول داشته باشه ولي روي اون پوشش بذاره كه اتفاقا معني كفر دقيقا پوشش گذاشتنه. ( اون ايمان را مستلزم توكل و داوري اخلاقي هم مي‌دونه.) بعد نظر كيركگارد رو مطرح مي‌كنه كه اصلا اعتقاد داره ايمان با بقين منافات داره. اتفاقا اشاره‌اي به نظر ملاصدرا كه تقريبا مشابهه مي‌كنه. و البته شايد خودش اين موضوع رو تاييد نكنه بعني ايمان رو نه متناقض با يقين كه بالاتر از اون بدونه.