قبل از اين كه برم مشهد اشتراك اينترنتم تموم شده بود و چون ازش خوشم نمييومد! يعني خوشمون نمييومد (چون دو نفريم) گقتيم تصميم گيري رو بداريم براي بعد از مشهد. امروز بالاخره ارزون بودن Paradise گولمون زد و فعلا به كارت نامحدود از اون گرفتيم. براي من كه با اولين شماره گرفت و تا حالا هم چشمش نزنيم وصل بوده. ولي خيلي خيلي كنده :(((
خب من اين ترم درس ندارم، البته اگه درساي ترم پيش رو نيفتاده باشم!، چون هنوز گزارش يكي رو تحويل ندادهام و جرات نميكنم برم نمره بقيه رو بينم. تازه هنوز موضوع پايان نامهام رو هم مشخص نكردهام.
خلاصه كلي براي اين ترمم نقشه كشيدهام. كه كلي كتاب بخونم. ديگه اينكه برم كلاس رانندگي. كارهاي فوقبرنامم تو دانشگاه رو كه يه مدت ولشون كرده بودم رو دوباره شروع كنم و ….
احتمالا آخر ترم ديگه كلي آه و ناله خواهم كرد كه نه تنها اين كارا رو نكردم براي پاياننامم هم هيچ كاري نكردهام.
خب تو اين مدت وفت هم نكردم كه راجع به mail هايي كه بهم زدند چيزي بنويسم. ولي انگار يه توضيح رو بايد بدم. من رشتهام اقتصاد و مديريت و اينها كه نيست هيچ. اصلا از اونا سر هم در نمييارم. اين موضوع مقاله سعيد حجاريان رو هم فكر كنم توضيح دادم كه فقط براي اين كه يه چيزي بفهمم خونده بودم. من يه موقع ميگفتم و شعارم اين بود كه دانستن ارزشه و تنها ارزشه و اين جمله برام اين معني رو داشت كه دوست داشتم همه چيز رو بدونم. البته بعدا ياد گرفتم كه نه خيلي چيزهاي ديگه هم لازمه ولي خب اين عادت هنوز از سرم نرفته البته سعي ميكنم كه جهت دارش كنم. مثلا تازگيها بيشتر تو چيزهايي كه مربوط به عقيده ميشه ميخونم و ميپرسم. البته اين هم خودش ميشه باز همه چيز باشه!!! ولي خب در يه مقطع زماني محدودتره. مثلا يه موقع به خاطر يه مسائلي دغدغهام احكام اسلام بود، اين كه با چه ديدي بايد به اونها نگاه كرد مخصوصا اونهايي كه از نظر عقلي پذيرفتنشون سخته. اين مساله اقتصاد هم خب چيزيه كه فكر ميكنم خوبه موضعم رو راجع بهش روشن كنم ولي خب هنوز وقت نذاشتم اين مقالهُ سعيد حجاريان رو هم چون مربوط بود به همون موضوع نسبت اسلام با دنيا، با عرف. يه همچين چيزي برام جالب بود. اصلا اسم اين كتاب هست “از شاهد فدسي تا شاهد بازاري“ و زير تيترش هست “عرفي شدن دين در سپهر سياست“
خب حالا بعدا بيشتر مينويسم.