اميد علمدار راجع به سرزمين

اميد علمدار راجع به سرزمين هرز (Waste Land ) گفته بود. و من ياد خاطرات خوب، خيلي خيلي خوب اون سال‌ها افتادم.
نمي‌دونم چرا اين جا مي‌نويسمشون، امگار دلم مي‌خواد دوباره و دوباره تعريفشون کنم شايد ذره‌اي از لذتشون رو احساس کنم.
کلاس سوم راهنمايي که بودم، يه معلم زبان داشتيم. واي که چه‌قدر دلم براش تنگ شده. قول مي‌دم قول مي‌دم که عيد برم سراغش. نمي‌دونم واقعا خوب درس مي‌داد يا نه ولي من که هر چي بلدم هرچي بلدم رو از اون ياد گرفتم. رشته‌اش ادبيات زبان بود و خيلي خونده بود و خيلي مي‌دونست. تو درسا بيشتر از معني کردن کلمه‌ها و گفتن گرامر جمله‌ها راجع به موضوعش حرف مي‌زديم. مثلا يادمه يه دفعه يه شعري داشتيم از اين شعرهايي که آخرش اين‌طوريه که دوباره از اول شروع مي‌شه. کلي راجع به اين جور شعرها تو انگليسي و فارسي حرف زد و بعد گفت شعر کتيبه اخوان از نظر معنايي يکي از اين جور شعرهاست. اون سال هنوز يک سال هم از مرگ اخوان نگذشته بود. من که شاگرد درس‌خونش بودم و نه فقط به خاطر درس يعني اصلا نه به خاطر درس، لحظه لحظه درس ? چشمي خيره دهنش بودم اصلا نمي‌دونستم اخوان کيه. و اين باعث شد که از اون شعر شروع کردم و يه سال نشده همه کتاب‌هاش رو خريده بودم. يکي از کتاب هاش رو خودش برام خريد. اون مجموعه شعرهاي پاييز در زندان. اولش برام نوشته
به ياد اين روزها که مي‌گذرانيم
و اين چيزها که نمي‌فهميم
من اون موقع نسبتا کتاب‌خون بودم اما از کتاب‌هاي نوجونونه بيشتر نخونده بودم. البته مي‌شه گفت که همه اون جور کتاب‌ها رو که در دسترسم بود مي‌خوندم. و کتاب‌هاي مورد علاقه‌ام آذرباد (همون جاناتان مرغ دريايي) و شازده کوچولو بود. ولي رفتم بهش گفتم که من مي‌خوام کتاب بخونم هيچي نخوندم تا حالا.
اونم بهم اسم مي‌داد و من هي مي‌خوندم. اوليش رو يادمه کرگدن اوژن يونسکو بود. مثل يه کرم کتاب مي‌خوندم نمي دونم چيزي مي فهميدم يا نه. اولاش خيلي مواظبت مي‌کرد که کتاب هايي که مي‌گه مشکلي نداشته باشه!!!! ولي بعدا فکر کنم تابستوني بود که مي‌رفتم دبيرستان گفت ديگه هرچي مي‌خواي مي‌توني بخوني.
آهان اين Waste Land هم مال همون موقعاست. اون موقع‌ها BBC يک‌شنبه‌ها متن‌هاي مشهور ادبيات انگليسي رو مي خوند اونايي که تئاتر بودند رو به صورت همون نمايش راديويي و اونايي که مثل همين Waste Land متن بودند از روش مي خوند. اون نوارش رو برام ضبط کرد و بهم داد. هنوز دارمش و الان داشتم بهش گوش مي‌دادم. اون موقع چي ازش مي‌فهميدم احتمالا هيچي چون الان هم هيچي نمي فهمم ازش!!! فقط يادمه انقدر گوشش کرده بودم که يه تکه‌هاييش رو حفظ بودم و هنوز هم يادمه. مثل اينا
My nerves are bad tonight
Yes, bad.
Stay with me
Speak to me
? Why do you never speak
. Speak
?What are you thinking of
? What thinking
? What
.I never know what you are thinking
Think.
‘ I think we are in rats’ alley
Where the dead men lost their bones
? ‘What it that noise
?The wind under the door
?What is that noise now
? What is the wind doing
‘ Nothing again nothing
?. ‘Do ‘You know nothing
? Do you see nothing
? Do you remember ‘Nothing
البته خيلي هم قشنگ مي‌خونتش.
خلاصه اينكه چه روزهايي كه گذرانديم
و چه چيزهايي كه نفهميديم.