امروز يه جند تا عيد ديدني رفتيم و چند تا هم اومدن خونمون. يکي از جاهايي که رفتيم مدير مدرسه دانشگاه پهلوي سابق! هم بود. من درست نميشناسمش. ولي يادم به حرفاي معلم رياضي مون افتاد. اون عشق مدرسه دانشگاه بود. يه مدرسه دانشگاه ميگفت صدتا از دهنش ميريخت. اين مدرسه وابسته به دانشگاه پهلوي اون موقع و مختلط بوده و در سطح کشور امتحان ميگرفتن و شاگرداش رو انتخاب ميکردن. اين معلممون ميگفت که همين مدير مدرسه انقدر پرونده بچهها رو زير و رو ميکرده که مطمئن باشه بهترين شاگردا رو اورده و هميشه همه رفتارها و کارهاي بچهها رو ضبط ميکرده. ظاهرا دکتر مجتهدي هم همينطور بوده يه دفترچه يادداشت داشته از تمام بچههاي البرز و صنعتي شريف. من هميشه فکر ميکنم بايگاني داشتن يکي از مشخصات يه آدم علميه. خودم هم خيلي دلم ميخواد خيلي چيزا رو نگه دارم. چيزايي که مربوط به زندگي خودمه رو تقريبا همه رو نگه ميدارم. ولي خب مثلا نميشه که همه روزنامهها رو نگه داشت مثلا من روزنامههاي موقع کوي دانشگاه رو نگه داشتم ولي چيزاي ديگه رو نه. مرتب کردن اين بايگانيها هم خيلي مهمه.
آشپزی
آیفون
آیندهنگری
اخلاق
اریگامی
امریکا
اولینها
ایران
بابا
بانک
برکلی
بهتن
بچهداری
تقویم
تلویزیون
تنکسگیوینگ
تولد
جنگ
جیم
حاملگی
خانه
خبر
دنیا
دو سالگی
دوچرخه
دویدن
رانندگی
روزمره
زنان
سال نو
سرگرمی
سفر
سمپاد
سه سالگی
سوال
سیاست
شبکههای اجتماعی
شریف
شعر
شیردادن
طپش قلب
علائق
عکس
غر
فصلها
فوتبال
فیلم
لیست زندگی
لینک
متعلقات
متفرقه
مدرسه
مردم
مهاجرت
موسیقی
مونتسوری
نظر
نوامبر
نوستالژی
نوشتن
نویسنده
نکته
هالووین
هوا
وبلاگ
ورزش
وسایل بچه
ونکوور
پاریس
پروژه ماهانه
پرینستون
پزشکی
پلاک پنج
پنج سالگی
پول
چهار سالگی
کاردستی
کامپیوتر
کتاب
کرنل
کرونا
کریسمس
کلاس اول
کمبریج
یادگیری
یک روز در زندگی