Monthly Archives: March 2002

روز تاسوعا رفتيم درياچه نمک!

روز تاسوعا رفتيم درياچه نمک! اين درياچه که همون درياچه مهارلو -ه يه درياچه شوره که کلي ازش نمک مي‌گيرن. ولي اطرافش خيلي سرسبز و قشنگه. ما هم رفتين از کوهش بالا. (برعکس هميشه که به قول بابام فقط وظيفه وجداني خوردن رو انجام مي‌داديم و بر مي‌گشتيم!)

وجه مشترک تمام مهموني‌ها موقعيت

وجه مشترک تمام مهموني‌ها موقعيت فاجعه من بدبخته! همه خيال مي‌کنن MIT يه صندليش خالي مي‌مونه اگه من نرم. يه فصلي بايد در ظلم اين آمريکايي‌هاي جهان‌خوار روضه بخونم که يه وقت خيال نکنن اگه من سال ديگه هم عيد ديدني اومدم خونشون به خاطر معدل مشعشع (به قول دکتر شهشهاني)ام بوده! واي اين تصور غلط خيلي اذيتم مي‌کنه

اين چند روزه هم باز

اين چند روزه هم باز همش مهموني بود و شبا دير ميومديم خونه. با داداشم قرار گذاشتيم که يه شب در ميون نوبت من باشه اما پس پريشب!! که نوبت من بود خوابم ميومد و blogspot هم خراب بود. ديشب هم همش به خوندن weblog ها و حرف زدن با دوستان گذشت. از فردا هم داييم اينا مي‌آن نمي‌دونم اصلا مي‌شه سراغ کامپيوتر اومد يا نه.

بحث خانم‌ها که هر از

بحث خانم‌ها که هر از گاهي يه کلمه‌اش رو مي‌شنيدم هم از محيط زيست و اين‌که باغ‌هاي شيراز از ۳۰۰۰ هکتار در اول انقلاب به ۱۰۰۰ هکتار رسيده شروع شد. يکي از حرفاي جالب که حالا بايد مفصلش رو از مامانم بپرسم سر پيوند قسمتي از بدن خوک به ماهيچه قلب آدم بود و اين که حالا اين وسط بحث نجس پاکي واقعا مسخره‌است. اين که حلال و حرام و خوب و بد در عصر علم و تکنولوژي بايد از نو تعريف بشه.