اول ارديبهشت ماه جلالي و

اول ارديبهشت ماه جلالي و هم اين‌که ارديبهشت يه فصليه که واقعا شيراز ديدنيه امروز رو گذاشتن روز سعدي. اول بگم و دل همه رو مخصوصا خودم رو بسوزونم که تو ارديبهشت بهار نارنج‌ها باز مي‌شن، همين‌طور گل‌هاي رز. يک بويي شهر رو مي‌گيره که همه مست مي‌شن. ما راهنمايي و اول دبيرستان مدرسه‌مون تو خيابون ارم بود نزديک باغ ارم. خود مدرسه هم از اين خانه‌هاي مصادره‌اي بود که خيلي قشنگ بود و کلي دار و درخت داشت. ما اين موقع‌ها که مي‌شد اصلا نمي‌تونستيم تو کلاس بشينيم. يا مي‌رفتيم تو حياط دور جوض مي‌نشستيم و درس مي‌خونديم يا اصرار اصرار معلم‌ها رو مي‌برديم باغ ارم و کلاس‌ رو اون‌جا تشکيل مي‌داديم. ولي الان کلي وقته که اين موقع نرفته‌ام شيراز. ديگه داشت بوي بهار نارنج يادم مي‌رفت. اما امسال خيلي هوا خوب شده بود و قسمت‌هاي جنوب شهر بهارا در اومده بود و بالاخره بوي بهار رو شنيدم!!
خب مي‌خواستم يه شعر از سعدي بنويسم. باز کردم اين اومد.
آن‌که مرا آرزوست دير ميسر شود ……………. وين‌چه مرا در سرست عمر درين سر شود
تا تو نيايي به‌فضل، رفتن ما باطلست…………… ور به‌ مثل پاي سعي در طلبت سر شود
برق جمالي بجست، خرمن عقلي بسوخت……….. زانهمه آتش نگفت، دود دلي برشود
اي نظر آفتاب، هيچ زيان داردت…………………گر در وديوار ما، از تو منور شود؟
گر نگهي دوست وار، بر طرف ما کني…………. حقه همان کيمياست، ويم مس ما زر شود
هوش خردمند را عشق به تاراج برد……………..من نشنيدم که باز، صيد کبوتر شود
گر تو چنين خوب روي، بار دگر بکذري………… سنت پرهيزگار، دين قلندر شود
هر که به گل در بماند، تا بنگيرند دست………….. هر چه کند جهد بيش، پاي فروتر رود
چون متصور شود، در دل ما نقش دوست……… همچو بتش بشکنيم، هر چه مصور شود
پرتو خورشيد عشق، بر همه افتد وليک………… سنگ به يک نوع نيست، تا همه گوهر شود
هر که به گوش قبول، دفتر سعدي شنيد…………. دفتر وعظش به گوش، همچو دف تر شود