همش عجله دارم بدون اين‌که

همش عجله دارم بدون اين‌که کاري انجام بدم. همش فکر مي‌کنم يه عالم کار دارم و وقتي فکر مي‌کنم مي‌بينم نه کار آن‌چنان مهمي ندارم. شب که مي‌شه يادم مي‌آد کلي کار انجام نداده داشتم.
فعلا خسته‌ام. فعلا بايد فکر کنم روزها رو چه‌جوري بگذرونم. فکر کردي دنيا همش تا همين ارديبهشته؟ بعدش چي؟ خب بعدش، بعدش رو چه‌جوري برم؟ تا سال ديگه ارديبهشت؟ نه خيلي دوره! تازه اگه باز نشد؟ اگه شوخي سهيل راست شد؟
خب که چي؟‌بخند؟ مجبوري. مجبوري. بخند، برو. بخند مبادا کسي بفهمه قرار بود فقط تا ارديبهشت زنده باشي.