يکي از اتوبوسهايي که باهش ميرم دانشگاه يه کار جالب کرده. پشت سر راننده، يه شيشه هست که از مسافرا جداش ميکنه. ظاهرا قبلا روي اين شيشه پوستري چيزي چسبونده بودند و بعد کنده شده. اما هنوز يه قسمتهايي از کاغذش مونده. روي اين کاغذ با يه خط باحال نوشته شده:
« اگر تنها ترين تنها ها شوم
باز خدا با منست
او جانشين تمام نداشتههاي منست
دکتر شريعتي»