خب اين روزا که زياد خبري نيست که تعريف کنم. کتاب Return of the native نوشته Thomas Hardy.
من از اين نويسنده قبلا تس دوبرويل رو خونده بودم. اينها همش همون کتابها و نويسندههاي توصيه اون معملم زبانمونه! اين کتاب تس خيلي کتاب جالبي بود. مثل اين که جديدا هم دوباره چاپ شده.
Monthly Archives: April 2002
يکي از اتوبوسهايي که باهش
يکي از اتوبوسهايي که باهش ميرم دانشگاه يه کار جالب کرده. پشت سر راننده، يه شيشه هست که از مسافرا جداش ميکنه. ظاهرا قبلا روي اين شيشه پوستري چيزي چسبونده بودند و بعد کنده شده. اما هنوز يه قسمتهايي از کاغذش مونده. روي اين کاغذ با يه خط باحال نوشته شده:
« اگر تنها ترين تنها ها شوم
باز خدا با منست
او جانشين تمام نداشتههاي منست
دکتر شريعتي»
همش عجله دارم بدون اينکه
همش عجله دارم بدون اينکه کاري انجام بدم. همش فکر ميکنم يه عالم کار دارم و وقتي فکر ميکنم ميبينم نه کار آنچنان مهمي ندارم. شب که ميشه يادم ميآد کلي کار انجام نداده داشتم.
فعلا خستهام. فعلا بايد فکر کنم روزها رو چهجوري بگذرونم. فکر کردي دنيا همش تا همين ارديبهشته؟ بعدش چي؟ خب بعدش، بعدش رو چهجوري برم؟ تا سال ديگه ارديبهشت؟ نه خيلي دوره! تازه اگه باز نشد؟ اگه شوخي سهيل راست شد؟
خب که چي؟بخند؟ مجبوري. مجبوري. بخند، برو. بخند مبادا کسي بفهمه قرار بود فقط تا ارديبهشت زنده باشي.