صبح خواستم اتفاقهاي ديروز رو بنويسم، يادم افتاد که امروز دانشگاه ميزگرد راجع به درياي خزره و احتمالا اون جالبتره! فقط اينکه ديروز تا ساعت ۵ عصر کلي از خودم نااميد شدهبودم، کلي دعوا شده بودم! ولي ساعت ۸ شب همه چي به خوبي و خوشي تموم شد و البته با کلي خستگي اومدم خونه، خوابيدم و البته يه خواب خيلي خيلي خوب ديدم که کاش واقعي بود ؛)
آشپزی
آیفون
آیندهنگری
اخلاق
اریگامی
امریکا
اولینها
ایران
بابا
بانک
برکلی
بهتن
بچهداری
تقویم
تلویزیون
تنکسگیوینگ
تولد
جنگ
جیم
حاملگی
خانه
خبر
دنیا
دو سالگی
دوچرخه
دویدن
رانندگی
روزمره
زنان
سال نو
سرگرمی
سفر
سمپاد
سه سالگی
سوال
سیاست
شبکههای اجتماعی
شریف
شعر
شیردادن
طپش قلب
علائق
عکس
غر
فصلها
فوتبال
فیلم
لیست زندگی
لینک
متعلقات
متفرقه
مدرسه
مردم
مهاجرت
موسیقی
مونتسوری
نظر
نوامبر
نوستالژی
نوشتن
نویسنده
نکته
هالووین
هوا
وبلاگ
ورزش
وسایل بچه
ونکوور
پاریس
پروژه ماهانه
پرینستون
پزشکی
پلاک پنج
پنج سالگی
پول
چهار سالگی
کاردستی
کامپیوتر
کتاب
کرنل
کرونا
کریسمس
کلاس اول
کمبریج
یادگیری
یک روز در زندگی