ديروز نشون ميداد که همکلاسيها و خانواده اون بچههايي که تو درياچه پارک شهر غرق شدن، رفتن اونجا و براشون گل انداختن. تو اين موضوع من باز ياد جريان اتوبوس دانشکده خودمون افتادم. که همه تقصيرها رو انداخته بودن گردن دانشگاه و دانشکده و مخصوصا بيچاره دکتر تابش خيلي اذيت شد که چرا اينا رو با اتوبوس فرستادين. ديگه آخرش به اين کشيد که بچههايي که تو اتوبوس بودن و زنده بودن يه نامه نوشتن و همه گفتن که ما خودمون ميخواستيم که با اتوبوس بريم. اصلا هر دانشجويي تو هر دانشگاهي درس خونده باشه ميدونه که اين حرف خيلي مسخره است. اردو همه خوبيش به اينه که با اتوبوس بري و کلي تو راه بهت خوش بگذره. تو هيج جاي دنيا فکر نکنم دانشجوها با هواپيما برن اردو. نمي گن که اون جاده چهجوري بوده و بدتر از اون حالا يه اتفاقي افتاده و همه جا اتفاق ميافته، نميگن که وضع بيمارستانهاشون چه طوري بوده، بايد حرفايي که بچهها ميزنن رو بشنوين تا … . اينجا هم دوباره تقصير رو انداختن گردن معلم بيچاره که چرا بچهها رو بياجازه بردي پارک. اين حرف واقعا مسخرهاست. مثلا تو دانشگاه تا يه مدت بعد از اون ماجرا ما رو که ميخواستن ببرن جايي. يه برگه ميدادن که امضا کنيم که ما راضي بوديم و به مامان بابامون گفته بوديم که داريم مثلا با مينيبوس ميريم اردو. اين چه دردي دوا ميکنه. مثلا اگه رضايت نامه از پدرمادر ها گرفته بودن که ميخوايم بچهها رو ببريم پارک نميدادن؟ ما خودمون سوار اين قايقها شديم ديگه و ديدم که چهقدر قراضن. ديديم که چه آدمهايي اينجور جاها رو اداره ميکنن. همون شب تو اخبار شبکه ۲ با شهردار منطقه حرف ميزد. آقاي حيدري، متن قراردادي که با يارو بسته بودن رو اورده بود چند صفحه بود، کلي بند داشت که بايد رعايت ميشد. از جليقه نجات و مشخصات قايق. تعداد مسافرين مجاز و اينها. از شهردار ميپرسيد شما اين صلاحيت ها رو چه جوري استعلام کردين؟ ميگفت اينطور ي رسم نيست که ما اينا رو استعلام کنيم!!! ميگفت از خودش پرسيديم!!! و اين که اين يارو الان تو پارک المهدي هم درياچه داره و خوب اونجا رو اداره کرده ما هم مزايده گذاشتيم خب اون برنده شده. آقاي حيدري بهش ميگفت خوب اداره کرده يعني که تا حالا کسي نمرده؟ تا حالا رفتين به اونجا سر بزنين ببينين اونجا اين مشخصات رو داره يا نه؟ ميگفت رسم نيست! بي مسووليتي به نظر من مهم ترين درده.
آشپزی
آیفون
آیندهنگری
اخلاق
اریگامی
امریکا
اولینها
ایران
بابا
بانک
برکلی
بهتن
بچهداری
تقویم
تلویزیون
تنکسگیوینگ
تولد
جنگ
جیم
حاملگی
خانه
خبر
دنیا
دو سالگی
دوچرخه
دویدن
رانندگی
روزمره
زنان
سال نو
سرگرمی
سفر
سمپاد
سه سالگی
سوال
سیاست
شبکههای اجتماعی
شریف
شعر
شیردادن
طپش قلب
علائق
عکس
غر
فصلها
فوتبال
فیلم
لیست زندگی
لینک
متعلقات
متفرقه
مدرسه
مردم
مهاجرت
موسیقی
مونتسوری
نظر
نوامبر
نوستالژی
نوشتن
نویسنده
نکته
هالووین
هوا
وبلاگ
ورزش
وسایل بچه
ونکوور
پاریس
پروژه ماهانه
پرینستون
پزشکی
پلاک پنج
پنج سالگی
پول
چهار سالگی
کاردستی
کامپیوتر
کتاب
کرنل
کرونا
کریسمس
کلاس اول
کمبریج
یادگیری
یک روز در زندگی