الان کلي ناراحتم. بدتر از

الان کلي ناراحتم. بدتر از اون کلي ترسيدم و البته از بي‌عرضگي خودم گريه‌ام گرفته!
امروز داشتم تو آرياشهر از فلکه دوم مي‌اومدم فلکه اول، يه موتور که دو تا سوار داشت، اومدن تو پياده‌رو و با خونسردي تمام عينک منو از رو صورتم برداشتن. انقدر ترسيده بودم که هيچ کاري نکردم. حتي جيغ هم نزدم.