گفتم که يکي از کتابايي که از نمايشگاه کتاب خريدم «تمهيدات» «عين القضات همداني»ه. تمهيد ششم کتاب راجع به عشقه.
– اي عزيز، به اين حديث گوش کن که مصطفي گفت: هرکس که عاشق شود و آنگاه عشق خويش را پنهان دارد و بر عشق بميرد، شهيد باشد.
– دريغا عشق فرض (واجب) راه است، براي همه. دريغا اگر عشق خالق نداري عشق مخلوق مهيا کن تا قدر اين کلمات تو را حاصل شود (به! قبلا يه تصحيح ديگه از محمد کاظم کهدويي و يدالله شکيبا فر رو خونده بودم اينو نوشته بود ولي تو اين يکي که تصحيح رضا اسدپور نوشته سعي کن و عشقي مهيا کن تا قدر اين کلمات…!!!!)دريغا از عشق چه ميتوان گفت! و از عشق چه نشاني ميتوان داد، و چه عبارتي ميتوان کرد!قدر نهادن در عشق بر کسي مسلم ميشود که با خود نباشد و خود را ترک کند، و خود را در عشق، ايثار کند عشق آتش است، هر جا که باشد جز او چيزي نماند. هرجا که برسد ميسوزاند و به رنگ خود مي گرداند.
– اي عزيز نمي دانم که از عشق خالق بگويم يا از عشق مخلوق. عشق ها بر سه گونه آمدند، اما هر عشقي درجات مختلف دارد: عشقي صغير، و عشقي کبير و عشقي ميانه.
عشق صغير عشق ماست با خداي تعالي. و عشق کبير، عشق خداست با بندگان خود، عشق ميانه را دريغا. نميتوانم گفت که بس مختصر فهم آمدهايم.