هپلي بهم گفت که اين

هپلي بهم گفت که اين لوسالومه خيلي آدم مهمي بوده و فرويد هم کلي ازش تاثير گرفته. منم رفتم search ش کردم.

لو سالومه در واقع با سه تا از مهم‌ترين و مشهورترين آدم‌هاي قرن ۲۰بوده. نيچه (فيلسوف) ، رينر ريلکه (شاعر) و زيگموند فرويد (روانشناس). در واقع دو تا از اين آدم‌ها عاشقش شدن. البته گشتن با آدم‌هاي مهم تنها چيزي نبود که باعث شهرت لوسالومه شد. او يک زن خود ساخته و روشنفکر در موقعيت خودش بود. در روسيه به دنيا آمده بود. پدر و مادرش آلماني بودند. وقتي ۲۱ ساله بود به رم رفت تا با نيچه درس بخواند. گرچه او نيچه را يکي از باهوش‌ترين متفکريني که تا به حال ديده بود مي‌دانست، اما مستقل‌تر از اين بود که پيشنهاد او را براي ازدواج بپذيرد. ولي در سال ۱۸۸۷ با فردريش کارل آندرياس ازدواج کرد که اين ازدواج ۴۳ سال ادامه داشت و به او اين آزادي را داد که به نوشتن داستان و مسافرت به هرجايي که کنجکاويش او را مي‌کشاند بپردازد. لو ريلکه را در مونيخ در سال۱۸۹۷ ملاقات کرد و سه سال با او رابطه داشت تا اين که حس استقلالش باز او را دور کرد! سپس در سال ۱۹۱۱ لو با فرويد ملاقات کرد و جذب تئوري‌هاي او شد. او وارد مطالعات روانشناسي شد و مقالات بسياري نوشت که در مجلات روانشناسي چاپ شد. با کمک فرويد او شروع به روانکاوي خود کرد و در ۱۹۳۱ يک کتابي به افتخار معلمش به نام «My Gratitude to Freud » چاپ کرد. به قدرت رسيدن نازي‌ها در سال‌هاي ۱۹۳۰ يک خطر بود زيرا نازي‌ها روانکاوي را يک علم يهودي مي‌دانستند و قصد حذف آن را داشتند. در آن زمان لو مريض و پير بود و قادر به ترک کشور نبود. او در سال ۱۹۳۷ درست يک ماه قبل از ۷۶ امين سال تولدش مرد. در روزهاي مرگش نازي‌ها تمام کتاب‌ها و مقالاتش زا ضبط کردند. در کل لو بيست کتاب و بيشتر از صد مقاله نوشت.