ديروز بالاخره جرات کردم و

ديروز بالاخره جرات کردم و رفتم پيش استاد پايان نامه‌ام. البته کاري که کردم، شب پيشش نشستم و يه دور خوندم مقاله‌ رو که بدونم چي به چيه. تو تاکسي هم که داشتم مي‌رفتم يه کتابي که جزء مراجع بود رو داشتم ورق مي‌زدم که ديدم الگوريتم يکي از مراحلي که من لازم دارم رو داره! ديدم واي خيلي ضايع است چي بگم که حداقل همينايي که هست رو چرا کار نکردم روش. خلاصه وقتي رفتم پيشش يه عالم چاخان کردم که خب من فکر مي کردم بايد همه جزئيات رو بفهمم. خب واقعا همين فکر رو مي‌کردم ولي اين که چرا سعي نکرده بودم بفهمم به کنار. ولي به خير گذشت. البته بيشترش مديون مامانم شد.حالا بايد حسابي کار کنم اول مهر برم پيشش.