کتاب «بازمانده روز»‌رو تموم کردم.

کتاب «بازمانده روز»‌رو تموم کردم. يه موقع چندجا دنبالش گشته بودم ولي پيداش نکرده بودم. يکي از دوستام يه دفعه غافلگيرم کرد و برام خريده بود.
نويسنده‌اش «کازوئو ايشي گورو» و مترجمش «نجف دريابندري» ه. اول که واقعا ترجمه‌اش کولاکه.
داستان يه خدمتکاره به اسم استيونز.
– مساله جواب (جواب به شوخي‌هاي ارباب) مطلبي است که در چند ماه اخير خيال مرا قدري مشغول کرده است و در آن خصوص هنوز ترديد دارم. چون بعيد نيست که در امريکا يکي از مقتضيات خدمت خوب همين باشد که خدمت‌کار وسيله شوخي و شيطنت ارباب واقع شود. پس هيچ استبعادي ندارد که ارباب توقع داشته باشند که بنده شوخي ايشان را با همان لحن خود ايشان جواب بدهمو چه بسا که تحاشي مرا در اين خصوص نوعي تقصير تلقي مي‌فرمايند. اين مساله شوخي و شيطنت وظيفه‌اي نيست که بتوانم با شور و شوق لازم نسبت به ايفاي آن اقدام کنم. من باب نمونه آدم از کجا با قطع و يقين بداند که فلان جواب شوخي آميز درست همان چيزي است که از او توقع دارند؟….