آره من اشتباه کردم. تصورم اين بود که ترجمان مصدره نه فاعل. ولي الان هم تو دهخدا چک کردم و ديدم که اشتباه کردم. مرسي از فائزه.
Monthly Archives: February 2003
وقتهايي که تو خونه بيکارم
وقتهايي که تو خونه بيکارم ميشينم آلبومهاي عکس قديمي رو نگاه ميکنم بابام خيلي به عکاسي علاقه داشته و داره به همين خاطر تقريبا از همه سني که بوديم عکس داريم. يه چيز خيلي جالب اينه که چه قدر شاديهاي کوچيک وجود داشته. کلي عکس داريم که با خانوادههاي مختلفي که دوست بوديم رفتيم درياچه نمک. ناهار ميخورديم و بازي ميکرديم. يا حتي تو حياط خونه. رفتيم زيرانداز انداختيم ناهار رو اورديم با مهمونامون ناهار ميخوريم. تولدها که خيلي ديدنيه. خودمون تايي يه کيک کوچولو بعضي وقتا هم خالهام اينا هستن. کلي با کادوها و کيک فيگور گرفتيم. يه خندههايي از ته دل کرديم الان که آدم نگاه ميکنه کلي شاد ميشه.
تهران که بودم روز آخر
تهران که بودم روز آخر رفتم «ترجمان دردها» و «خرمگس» رو خريدم. خرمگس رو بچه بودم خونده بودم. گفتم بخرمش که هم داشته باشم هم بخونمش دوباره. «ترجمان دردها» رو تموم کردم. نويسندهاش «جومپا لاهيري» و مترجمش «مژده دقيقي» نمي دونم چرا ترجمهاش کرده «ترجمان» چون اصلش هست Interpreter که در واقع ميشه مترجم. البته توي متن هم يه جا اشتباه ترجمه داشت. طرف يه غذاي هندي درست کرده دارن با زنش ميخورن از زنش ميپرسه «گرمت نيست؟» اونم ميگه «نه خوشمزه است. واقعا خوشمزه است.» واضحه که اينجا دو تا معني hot رو با هم اشتباه کرده و در واقع بوده «تند نيست؟»
قصههاش همش راجع به مردم هند. پشت جلدش خيلي خوب توصيفش کرده: خواننده در عمق داستان، در پس بيگانگي فرهنگي، با غربتي وجودي مواجه ميشود که دغدغه انسان امروز در سراسر جهان است.
ديروز کلي نوشتم ولي نميدونم
ديروز کلي نوشتم ولي نميدونم چرا blogger کار نميکرد.
خب من اومدم شيراز. مامانم از مکه اومده و خالههام هم براي اينکه ببيننش از تهران اومدن. کلي هم که مهمون مياد. منم هنوز سوغاتيهام رو نگرفتهام!!!!
کلي دلم خوش بود که ميام اينجا و يه کامپيوتر بدون رقيب و اينترنت مجاني. ولي سرعت اينترنت که کمه. keyboard هم خيلي بده. شايد من بهش عادت ندارم. ولي خب بازم خوبه. وقت زياد بود ولي فعلا چيز قابل تعريفي نيست.
تا حالا جشنواره فجر يا
تا حالا جشنواره فجر يا تو موقع امتحانا بود يا اگر هم تو تعطيلات بود که ميرفتم خونه. و مهمتر ازهمه از بس صف بود هيچوقت وسوسه نشده بودم برم جشنواره. امسال هم همينطور وگرنه شايد ميرفتم بليط پيشفروش ميخريدم. ولي خب تا حالا يه دو سه تا فيلم ديدم. يکي که K-19:The Widowmaker بود که يه جا ترجمهاش کرده بود :ک-۱۹ تله انفجاري يه جا هم: ک-۱۹ دام مرگ. من که خيلي خوشم اومد ازش. چيزي رو که حداقل تازگيها فيلمهاي ايراني توش خيلي لنگن رو داشت و اونم کشش فيلمه. با اينکه حدود سه ساعت فيلم بود فکر نميکنم کسي يه لحظه هم حوصلهاش سر رفت.
بعد از اونم فيلم نفس عميق رو ديدم. اونم بازم به نظرم فيلم بدي نبود. بعد از اونم اينجا چراغي روشن است که اونم خوب بود. گرچه نميشه گفت که هيچ کدوم خيلي قوي بودند.