تهران که بودم روز آخر

تهران که بودم روز آخر رفتم «ترجمان دردها» و «خرمگس» رو خريدم. خرمگس رو بچه بودم خونده بودم. گفتم بخرمش که هم داشته باشم هم بخونمش دوباره. «ترجمان دردها» رو تموم کردم. نويسنده‌اش «جومپا لاهيري» و مترجمش «مژده دقيقي» نمي دونم چرا ترجمه‌اش کرده «ترجمان» چون اصلش هست Interpreter که در واقع مي‌شه مترجم. البته توي متن هم يه جا اشتباه ترجمه داشت. طرف يه غذاي هندي درست کرده دارن با زنش مي‌خورن از زنش مي‌پرسه «گرمت نيست؟» اونم مي‌گه «نه خوشمزه است. واقعا خوشمزه است.» واضحه که اينجا دو تا معني hot رو با هم اشتباه کرده و در واقع بوده «تند نيست؟»
قصه‌هاش همش راجع به مردم هند. پشت جلدش خيلي خوب توصيفش کرده: خواننده در عمق داستان، در پس بيگانگي فرهنگي، با غربتي وجودي مواجه مي‌شود که دغدغه انسان امروز در سراسر جهان است.