خدايا يه دفعه هم که اين همه نوشتم همهاش پاک شد :((((
حالا از اول همه رو مينويسم. از رو نميرم!!!
سه ساله که تو شيراز يه برنامهاي اجرا ميشه به اسم «شبهاي ادبيات ايران»
هر شب مختص يه شاعر يا نويسنده يا کتابه و راجع به اون موسيقي و تئاتر و سخنراني هست. هر شب هم يه اسم داره.
شب اول : شب حقيقت
موضوع : تاريخ بيهقي
موسيقي : حميدرضا نوربخش و بهزاد بابايي
سخنران : محمدجعفر ياحقي
شب اول رو نرفتيم چون کارت نداشتيم.
…………………………………………………..
شب دوم : شب تربيت
موضوع : قابوس نامه
موسيقي : مسعود شعاري و پرهام اخواص
سخنران : ميرجلالالدين کزازي
موسيقي سه تار و تنبک بود که خوب بود.
قسمت جالب سخنراني دکتر کزازي طرز حرف زدنش بود. مثل کتابهاي ادبي! حرف ميزد ولي با اينکه تو ۸۰ ٪ حرفاش از کلمههايي استفاده ميکرد که ما به طور معمول استفاده نميکنيم، ولي خيلي راحت ميفهميدي چي ميگه. راجع به نگارش و تاريخ قابوس نامه حرف زد و اون رو مقايسه کرد با کتاب فرانسوي تلماک که اون هم نصايح پادشاهيه که به پسرش آداب زندگي و پادشاهي رو ياد ميده.
تئاترش هم اندقر بيمزه بود که وسطش پا شديم.
…………………………………………………..
شب سوم : شب نماد
موضوع : کليله و دمنه
موسيقي : مسعود شعاري و پرهام اخواص و درشن گوت سينگ آنند
سخنران : رضا انزابي نژاد
به خاطر اين که کليله و دمنه در اصل از هند اومده بود کار جالبي که کرده بودند اين بود که موسيقي رو ترکيب موسيقي ايراني و هندي انتخاب کرده بودند. درشن گوت سينگ آنند هم يه هندي بود که طبلا ميزد. اين هم خوب بود فقط بعضي جاهاش معلوم بود که همون جا دارن يه چيزي از خودشون در ميارن!
دکتر انزابي نژاد ترک بود و اولش گفت که چون خيلي سخته که هم فکر کنه هم به فارسي ترجمه کنه از رو يادداشتهاش نگاه ميکنه، گرچه بيشتر از بقيه از يادداشتهاش استفاده نکرد. خيلي هم آدم شوخي بود و کلي سر به سر همه گذاشت از مجري برنامه تا همشهريهاي خودش. از تاريخ کليله و دمنه گفت که مشهور بوده که در هند درختي هست روي کوهي که اگه برگ اون رو به مرده بزني زنده ميشه. برزويه، طبيب دربار انوشيروان، به دنبال پيدا کردن اين درخت به هند ميره ولي اون رو پيدا نميکنه تا اينکه کسي بهش ميگه که اين درخت مثال دانش ، مرده مثال جاهل و زنده مثال عالمه. اون جا برزويه با کليله و دمنه آشنا ميشه و اون رو به ايران مياره. انوشيروان بهش براي پاداش نصف داراييش رو پيشنهاد ميکنه ولي برزويه به جاي اون ميخواد که فصل اول کتاب به نام اون باشه و اين جئري خوش رو جاويد ميکنه.
تئاتر هم که کشته بود خلاقيت!
در تمام طول تئاتر، يه عده روي يه پارچهاي که روي سن بود با رنگ چرت و پرت از انگليسي و فارسي مينوشتن که معلوم نبود چه ربطي داره و فقط همه رو از بوي رنگ خفه کردن.
…………………………………………………..
خب بقيهاش براي فردا