Monthly Archives: May 2003

بچه‌هاي دانشکده يه سري مسابقه

بچه‌هاي دانشکده يه سري مسابقه فوتبال برگزار کرده بودن. تيم‌هاي ۳ نفري با دو نفر ذخيره که مي‌تونست يه بازيکن از خارج دانشکده هم داشته باشه. حسابي مسابقه‌هاشون طرفدار داشت. البته نتايج آخرش خيلي غير قابل پيش بيني شد. هر تيمي ۲۵۰۰ کذاشته بود و همه پول‌ها رو جمع کرده بودن تا به تيم برنده جايزه بدن. ولي خب چون فقط ۳۰۰۰۰ تومن شده بود و يه مقداري هم خرج امکانات شده بود (دروازه و توپ و …) خيلي مقدار جايزه کم مي‌شد. به همين خاطر رفتن پيش رييس دانشکده و اون قبول کرده بود که به برنده جايزه بده. تيم برنده همه ورودي ۸۰ بودند. ولي رييس دانشکده حاضر نشده بود به يکي از اعضاي تيم جايزه بده، چون ترم پيش مشروط شده بود. اينم قوانين دانشکده ما، حتي در مورد فوتبال!

فيلم سينمايي امشب، «لمس کردن

فيلم سينمايي امشب، «لمس کردن اسب‌هاي وحشي» بود.
نتيجه اخلاقي: اگه يه اسب وحشي رو لمس کردين و اهلي شد و بعد مي‌خواستين از اون جا برين و خب ممکن بود اون اسبه ديگه نتونه اون جوري زنده بمونه، مي‌تونين بهش بي‌محلي کنين، در خونه رو ببنديدن راهش ندين.

امروز به من گفته بودن

امروز به من گفته بودن که از اين به بعد به جاي دبير قبلي کميته فارغ‌التحصيلان برم جلسه‌هاي انجمن فارع‌التحصيلان دانشگاه. تجربه خوبي بود. احساس بزرگي کردم. فکر کنم جوونترين عضو قبل از من نماينده دانشکده فيزيک بود که دکتر بود و استاد دانشکده فيزيک!
خب اين انجمن هم فعاليتش رو تازه شروع کرده بود و حرفا همش حرفاي بنيادي و سياست گذاري و اينا بود. ولي حرفاي جالبي هم زده شد. مثلا يکي مي‌گفت که ما تو بررسي که کرديم ديديم فارغ‌التحصيلاي دانشگاه به سه دسته تقسيم مي‌شن. يکي قبل از انقلاب، يکي بعد از انقلاب تا سال ۶۷-۶۸، يکي هم از اون موقع تا حالا. و جالب اينه که دسته دوم به شدت از دانشگاه بدشون مياد! اکثرا اين موضوع رو تاييد کردن و يکي مي‌گفت احتمالا به اين خاطر که اون سال‌ها سال‌هاي گزينش‌هاي سخت بوده و دانشجوها ترجيح مي‌دادن با هم ارتباطي نداشته باشن و خب حالا هم ندارن و دل خوشي هم از دانشگاه ندارن.