ديروز من صبح کلاس داشتم و بعدش بيکار بودم تا ۷:۳۰ که کلاس زبان داشتم. يه ذره درس خوندم و ول گشتم ولي وقتي اومدم mail ام رو چک کردم ديدم هيچ کس بهم ميل نزده منم حوصلهام نشد چيزي بنويسم!!!
بعد از نهار تصميم گرفتيم بريم starbucks چير بخوريم و اونجا بشينيم درس بخونيم. خب براي اونايي که نميدونن! starbucks يه در واقع cofee shop ه. خب آره همين ديگه. هيچ خاصيت ديگهاي نداره جز اينکه معروفه. اونجا ميتوني هر چه قدر دلت ميخواد بشيني و حرف بزني، کتاب بخوتي، با laptop ت کار کني و …. دفعه پيش که رفتيم چون عليرضا گفت که از کاپوچينو خوشش ميآد اونو گرفتيم با دو تا کيک شکلات و پنير که من از هرکدوم يک پنجمش رو خوردم. البته اين نشون دهنده سليقه کج منه که از چيز تلخ يا خيلي شيرين خوشم نمياد. اين دفعه فراپاچينو کرم دار شکلاتي!!!! خوردم که در واقع ميشد گفت همون شکلات گلاسه خودمون بود ولي خيلي خوشمزه!!
بعد بازم من حوصلهام سر رفت! و رفتيم خريد. براي اولين بار رفتيم shaw’s که يه سوپرمارکت خيلي بزرگه که براي يکي مثل من که زود هيجان زده ميشه بده چون مثل ديروز يه عالم پول خرج ميکنه. بعد هم با بدبختي اون همه بار رو اورديم تا دانشگاه.
بعدش که من کلاس داشتم. کلاس يه چرندياتي! راجع به چه جوري سمينار بديم بود. ولي اولش يه چيزايي از تاريخچه دانشگاه گفت. حالا اينا رو بعدا تعريف ميکنم. چون ظاهرا laptop ها حاضره و من عجله دارم که برم ببينم چه جورين!