امروز عيد Yom Kippur بود.

امروز عيد Yom Kippur بود. بعضي از دانشگاه‌ها تعطيل بودند. ولي اينجا تعطيل نبود. من هر چي گشتم چيزي از اين که مناسب اين روز چي بوده پيدا نکردم. ولي ظاهرا اين روز بزرگ‌ترين عيد يهودي‌هاست. و در واقع روزيه که همه گناهاشون مي‌تونه بخشيده بشه. و خب روزه مي‌گيرن و نبايد کار کنن. ولي با اين که اينجا خيلي‌ها يهودين ولي دانشگاه نعطيل نبود :( البته استاد عليرضا اينا کلاس رو تعطيل کرده بود ولي خودش اومده بود دانشگاه.
يه چيزي که اين‌جا خيلي اعصاب خودکنه صداي ماشين‌هاي آتش نشانيه. کاش فقط آژير مي‌زدن. يه بوقي مي‌زنن که زده رو دست بوق کاميون‌هاي ايران. و نمي‌دونم آخا تو اين شهر به اين کوچيکي مگه چقدر آتش سوزي مي‌شه که روزي حداقل سه بار صداي اين ماشين‌ها مياد. البته ظاهرا مي‌گن که چون تعداد آمبولانس‌هاي شهر کمه، هر کسي به اورژانس هم زنگ بزنه، اول ماشين آتش نشاني مي‌ره و اقدامات اوليه رو انجام مي‌ده بعد آمبولانس مياد. ولي باز هم ببه نظر من خيلي عجيب مياد.
ما جمعه رفتيم فيلم ديديم.
اسم فيلم بود مثلا نهنگ سوار!! (Whale Rider)

قصه يه دختره بود در يکي از قبايل نيوزلند، که موقع به دنيا اومدن خودش و برادر دوقلوش مردن. پدربزرگش رييس قبيله بود و قرار بود که بعد از اون نوه پسريش رييس باشه ولي وقتي پسره مرد، ديگه کسي نبود. ولي اين دختره مي‌خواست که توانايي‌هاي خودش رو به پدربزرگش و بقيه اثبات کنه.
به نظرم فيلم خيلي تاثير گذاري بود و خيلي جاها اشک آدم رو در مياورد. مفاهيم جالبي از ايمان و اينها هم مي‌شد ازش فهميد. البته اون لهجه نيوزلندي خيلي بود بود و خيلي جاها من نمي‌فهميدم چي مي‌گن.