اين هفته هم دو تا فيلم ديديم. يکي Jules and Jim که يه فيلم فرانسوي بود.
Jules و Jim دو تا دوست بودند يکي آلماني يکي فرانسوي که يه بار يه مجسمه ميبينند که خيلي خنده اون مجسمه ميگيرتشون و بعد با يه دختري آشنا ميشند که اون هم همون خنده رو داشته و عاشقش ميشن ….
من يه جورايي اصلا نفهميدم فيلم رو. اصلا نميفهميدم چي ميخواد بگه.
يه فيلم ديگه I Vitelloni بود.
اونم زندگي چند تا پسره بود که خيلي شنگول بودند و از طرفي هم هرکدوم يه مشکلاتي تو زندگيشون داشتند. البته بيشتر فيلم درباره يکي از اين پسرها و رابطهاش با خواهر يکي ديگهشون بود که با هم ازدواج کرده بودند. اين يکي ميشه گفت فيلم آسوني بود.
جمعه شنيديم که شيرين عبادي نوبل گرفته. واقعا از تبريک نگفتن آقاي خاتمي و حالا هم اين حرفاش خيلي تعجب کردم. تا حالا هم تو دانشکده هيچ کس به روي ما نيورده!!!
تو کلاس Artifitial Intelligence اون روز داشت راجع به اين که ترجيحهاي آدمها در تصميمگيريهاشون اثر داره. مثلا اين که هر کسي براي اين که يه اتفاقي بيفته، حاضره چهقدر پول بده، بستگي زيادي با اين که چهقدر پول براش مهمه و چهقدر اون اتفاق براش مهمه داره. بعد گفت مثلا حاضريد براي اينکه من شما رو از يه خطر يک در ميليون نجات بدم چهقدر به من پول بدين. من که با خودم فکر کردم هيچي يا فوقش چند سنت! ولي گفت که يه کسي يه تحقيق آماري رو تعداد زيادي آمريکايي کرده سال ۱۹۸۰ ميانگين ۲۰ دلار و سال ۲۰۰۳ ميانگين ۴۷.۵۸ دلار بوده. مسخره نيست که چهقدر اينا ترسوان؟