وبلاگم هم که یه عالم وقته داره خاک میخوره.
راستش اصلا نمیدونم چیها رو باید بنویسم چیها رو نه. البته اگه به «باید» باشه که خب هیچ کدوم. اما قبلا هر چیزی به نظر خودم جالب بود رو سعی میکردم اینجا بنویسم، شاید دیگه چیزا کم به نظرم جالبن! البته واقعا یکی از دلایل اصلیش اینه که برای من حداقل وبلاگ جایی بود که میتونستم تعریف کنم و نظرات مشعشع بدم! ولی خب الان بیچاره یه نفر دیگه مجبوره تعریفها و اظهار نظرهای منو بشنوه! و دلیل اصلیتر اینکه از وقتی ازدواج کردم احساس میکنم قسمت اعظم زندگیم خصوصیتر شده، حداقلش اینه که تنهایی نباید تصمیم بگیرم که چه قسمتهاییش رو حق دارم با بقیه قسمت کنم.
اما خب هنوز وبلاگ نوشتن برام وسوسه بزرگیه. به همین خاطر میخوام چیزای بیمزهتر هم که شده بنویسم. ببینم واقعا چقدر اتفاق میفته تو زندگیم و چقدرش فردیه.
یه چیز دیگه، لاله، تو فیلم پیانو، من کتابش رو نخوندم. اما توی فیلم میگه که از ۶ سالگی به اراده خودش دیگه حرف نزده. (تو خلاصههای داستان همه جا اینو گفته مثلا اینجا) . چیزهایی که دختره تعریف میکنه تقریبا همش خیالبافیهای خودشه.