Monthly Archives: December 2004

کارت wireless

امروز بالاخره اين کارت wireless رسيد. کارتي که خريدم اينه:



يه CD داشت که بايد اونو نصب مي‌کردم بعد قرار بود وقتي کارت رو مي‌ذارم سرجاش کار کنه که نمي‌کرد. خوشبختانه خود سايت linksys يه امکاني داره به اسم Easy Connect که خودش کامپیوترت رو چک می‌کنه و می‌گه که اشکال چیه. به من گفت که driverها خوب نصب نشدن:( و خودش download کرد و درست شد. نمی‌دونم چرا خود CD نتونسته بود درست نصب کنه.
البته هنوز یه مشکل باقیه. برای اینکه از wireless دانشگاه استفاده کنیم باید register کنیم که اونم نمی‌دونم چرا کار نمی‌کنه:(

starbucks

بعد مدت‌ها اومدیم starbucks. تابستون زیاد می‌اومدیم. من خیلی خوشم میاد تو همچین محیط هایی بشینم. آدم‌های مختلف میان و میرن ولی در عین حال شلوغ نیست. یه آهنگ ملایم پخش می‌شه. خیلی‌ها نشستن دارن درس می‌خونن. هر چقدر هم دلت بخواد می‌تونی بشینی. ولی یه مدت تنبل شده بودیم و نمیومدیم. امروز بالاخره اومدیم کلی همه چی تغییر کرده. چند تا قفسه رو برداشتن و به جاش صندلی گذاشتن و محیطش خیلی بزرگ‌تر به نظر میاد. همه چی هم قرمز شده به خاطر کریسمس، لیوان‌ها، بسته‌های قهوه، لامپ‌ها.


ملت با کیسه‌های خرید میان تو و یه قهوه می‌خرن و یه خورده می‌شینن، گرمشون که شد می‌رن دوباره سراغ خرید. البته این شهر ما همچین به شهر نبرده و همچین مغازه نداره به جز یه چهار پنج تا مغازه‌ چیزهای خیلی فانتزی که اتفاقا همین دور و برهاست.

عذر تاخیر

خب بعد یک دوره طولانی خواب زمستانی دوباره اومدم بنویسم.
خب اول دلایل اینکه ننوشتم. واضحه که مهم‌ترین دلیلش تنبلی بود.
ولی به غیر از اون کلی تو این مدت مریض شدیم. اولش که علیرضا مریض شد، طبق معمول تنبلی کرد و نرفت دکتر. یه هفته از مریضیش که گذشت تب‌های خیلی شدید می‌کرد. دیگه کلی ترسیدیم و رفتیم دکتر. گفت که ذات‌الریه‌ است و یه آنتی‌بیوتیک خیلی قوی بهش داد.
دیگه بعد از خوردن آنتی‌بیوتیک خوب شد. یه هفته بعدش من مریض شدم. صدام گرفته بود ولی ظاهرا تب نداشتم (دماسنج البته نداشتیم!) گفتم من زود برم دکتر. دکتره گلوم و صدای نفس کشیدنم و اینا رو چک کرد گفت یه خبر خوب و یه خبر بد. خبر خوب اینکه ذات‌الریه نداری. خبر بد هم اینکه گلوت چرک هم نکرده. بد از این نظر که هیچ دوایی بهت نمی‌دم و برو استراحت کن. ما هم رفتیم خونه که استراحت کنیم. سه چهار روز گذشت ولی خوب که نشدم هیچ بدتر هم شدم. دوباره رفتم دکتر این دفعه دیگه انقدر تبم بالا بود که دستگاه یارو بوقش دراومد! خلاصه گفت که آره تو هم ذات‌الریه گرفتی و بهم از همون آنتی‌بیوتیک‌ها داد. خیلی حرصم می‌گیره از دکترای اینجا. حالا نمی‌گم مثل ایران فوری آنتی‌بیوتیک بدن ولی آخه مگه می‌شه سرماخوردگی معمولی دو روزه تبدیل شه به ذات‌الریه؟
خلاصه حدود ۲ هفته خیلی بد مریض بودم. بعدش هم از همه درسام عقب افتاده بودم و آخرین تمرینم رو تحویل نداده بودم. امتحان هم داشتم.
پریروز امتحان رو دادم و گند زدم. خیلی اعصابم خورد شد که بعد این همه خوندن باید انقدر بد بشم. امیدوارم همه بد شده باشن! ولی از ملت خرخون چینی کلاس بعیده.
دو سه روز پیش سومین سالگرد وب‌لاگم بود. خواستم خودم رو تحویل بگیرم و یه تغییر تحولاتی بدم و اینا. رفتم نگاه کردم دیدم تو ۳* ۳۶۵ روز فقط ۴۷۳ تا مطلب نوشتم!! دیدم خودم رو تحویل بگیرم به عنوان یک وب‌لاگ‌نویس سه ساله فقط خودم رو ضایع کردم!!
البته داداشم که می‌گه مگه بچه که سه سالش می‌شه می‌پرسن چند تا نقاشی کشیده، تولدش رو جشن می‌گیرن دیگه!
یکی از دلایل کم وب‌لاگ نوشتنم هم این کامپیوتره. وقتی این کامپیوتر رو خریدیم می‌شه گفت اشتباه کردم (آخه تازه اومده بودم و اهمیت شبکه wireless رو نمی‌فهمیدم) و کارت wireless نگرفتم. ولی خب حالا اینجا تقریبا تمام دانشگاه و بعضی از کافی‌شاپ‌ها اینترنت wireless فراهم می‌کنن که با این کامپیوتر نمی‌شه استفاده کرد.
یه کامپیوتری اما در طول ترم به علیرضا اینا می‌دن که apple ه و خیلی سبک و باحاله و کارت wireless هم داره و ما رو بدعادت کرده بود. ولی با فارسی مشکل داره و فقط می‌شه باهاش فارسی خوند و نمی‌شه نوشت. و طبق اصل «نو که اومد به بازار کهنه می‌شه دل‌آزار» این یکی کامپیوتر داشت خاک می‌خورد.
اما دیروز که اون کامپیوتر apple رو تحویل دادیم تازه به فکر افتادم که برای این بیچاره هم کارت بخرم و یه ذره تحویلش بگیرم. امروز سفارش دادم ولی چون خواستم از offer هزینه پست مجانی‌شون استفاده کنم تا ۲۸ دسامبر نمی‌رسه‌:(
خب این از حرفای این چند وقت.