starbucks

بعد مدت‌ها اومدیم starbucks. تابستون زیاد می‌اومدیم. من خیلی خوشم میاد تو همچین محیط هایی بشینم. آدم‌های مختلف میان و میرن ولی در عین حال شلوغ نیست. یه آهنگ ملایم پخش می‌شه. خیلی‌ها نشستن دارن درس می‌خونن. هر چقدر هم دلت بخواد می‌تونی بشینی. ولی یه مدت تنبل شده بودیم و نمیومدیم. امروز بالاخره اومدیم کلی همه چی تغییر کرده. چند تا قفسه رو برداشتن و به جاش صندلی گذاشتن و محیطش خیلی بزرگ‌تر به نظر میاد. همه چی هم قرمز شده به خاطر کریسمس، لیوان‌ها، بسته‌های قهوه، لامپ‌ها.


ملت با کیسه‌های خرید میان تو و یه قهوه می‌خرن و یه خورده می‌شینن، گرمشون که شد می‌رن دوباره سراغ خرید. البته این شهر ما همچین به شهر نبرده و همچین مغازه نداره به جز یه چهار پنج تا مغازه‌ چیزهای خیلی فانتزی که اتفاقا همین دور و برهاست.

2 thoughts on “starbucks

Comments are closed.