Monthly Archives: January 2005

برف

اون روز تو روزنامه تبلیغ همون مغازه‌ای که تو ویترینش تاریخچه پست بود رو دیدم رفتم تو اینترنت دنبالش گشتم کلی چیز‌های جالب پیدا کردم که حیف قبل از اینکه بریم نیویورک نمی‌دونستیم. یه NewsLetter بود از وقایع نیویورک. یکی از مطالبش هم راجع به همین مغازه‌هایی بود که ویترینشون رو برای تعطیلات تزئیین می‌کنند. یه ذره سایتش pop up و از این چیزا داره ولی جالبه.
راهنمای نیویورک برای بازدیدکننده‌ها
نقشه مسیر مغازه‌هایی که برای تعطیلات تزئیین کردند. (رو اسم هر مغازه که کلیک کنی، عکس و توضیحاتش میاد.)
اینجا حسابی برف اومده. اینم منظره بیرون از پنجره آشپزخونه ما.

شرط باخته، من و وبلاگ!

آخرماکه نفهمیدیم اصلاً آدما چرا وبلاگ می نویسن!
۱- آدما از «متکلم وحده» بودن خوششون میاد.
۲- آدما فکر می کنن اینطوری می شه «مشهور» شد.‍‍ ‍‍‍‍
‍۳- حداقلش ممکنه کلی آدم دیگه ببینن که تو هم تو این دنیا هستی.
۴- اینطوری می تونن بحثای سیاسی تریپه تو تاکسی رو بلندتر بگن و بهش «اعتبار» بیشتری بدن.
۵- شاید یکی از حرفت خوشش اومد و خدا رو چی دیدی بعدش هم از تو خوشش اومد.
۶- مد شده.
۷- از کارکردن با computer خوششون میاد.
۸- دیگه روزنامه ندارن توش بنویسن.

n- ممکن شرطی رو باخته باشن و مجبور باشن که برای یه هفته وبلاگ بنویسن!!

Dancer in the Dark – 2000



Dancer in the Dark (2000)

Starring: Udo Kier, Catherine Deneuve, David Morse, Jean-Marc Barr, Stellan Skarsgard>br>
Directed by: Lars von Trier

از قبل بهم گفته بودند که فيلم خيلي غم‌انگيزه. منم خيلي اعصابم خورد مي‌شه از
فيلم‌هاي ناراحت‌کننده. ولي اين دفعه رفتيم فيلم بگيريم بودش و هي چشمک زد.
داستان يه دختري بود که با پسرش از چکسلواکي به امريکا پناهنده شده بودند. دختره و
پسرش به طور ژنتيکي يه مريضي داشتتند که در يه سني کور مي‌شدن و حالا تلاش‌هاي
دختره بود براي اين‌که پولي جمع کنه تا چشم پسرش رو عمل کنه. دختره که خودش ديگه
تقريبا کور بود خيلي به فيلم‌هاي موزيکال و رقصيدن علاقه داشت و تو لحظه‌هاي سخت با
صداها مي‌رفت توي خيالاتش و خيال مي‌کرد که توي يک موزيکاله.
نمي‌دونم شايد من يه ايرادي دارم که از اين جور فيلم‌ها خوشم نمي‌ياد. خيلي جاهاش
به نظرم غير منطقي بود. به جز يکي از آهنگ‌ها ( اوني که تو صحنه کنار قطار مي‌خونه)
همون ديالوگ‌هاي خيلي معمولي بود.
کارگردان فيلم جزو يه حرکتي در فيلم‌سازي بوده به اسم Dogma movement که از اصولش خيلي نوع فيلم معلوم مي‌شه..
اين مقاله نيويورک‌تايمز هم خوبه

Continue reading

نیویورک‌گردی

سه‌شنبه رفتيم نيويورک*. گفتيم يه ذره حال و هواي سال نويي ببينيم. از همون اولش توي مترو شلوغ بود مثل چي. با اينکه offpeak بود، همون ایستگاه اول قطار پر شد. و بقیه ایستگاه‌ها تو بلندگو می‌گفت صبر کنید برای قطار بعدی.
این بار فقط fifth av رو رفتیم پایین و از broadway رفتیم بالا. تزئین مغازه‌ها خیلی باحال بود. یه جا تو ويترينش با عروسک‌هايي که حرکت مي‌کردند تاريخچه پست در امريکا رو درست کرده‌ بود. البته ما نفهميديم اون فروشگاه چه ربطي به پست داشت. خیلی بامزه درست کرده بودند، مردم هم صف کشیده بودند و نگاه می‌کردند، به همین خاطر نشد عکس‌های خوبی بگیریم.



آهان یه جای جالب دیگه هم که دیدیم یه مغازه اسباب‌بازی فروشی بود. پارسال بهمون گفته بودند که جای جالبیه ولی وقتی ما رفتیم بسته بود و نوشته بودند تا سال دیگه باز نمی‌شه! خلاصه مثل اینکه دوباره باز شده بود. یه صف ۱۵۰-۲۰۰ نفری جلوش بسته بودند تا تازه برن تو. ما هم وایسادیم. ولی عجب عروسک‌هایی داشت. عروسک‌های شبیه حیوون‌های مختلف رو بزرگ درست کرده بودند. ملت هم همه دوربین به دست عکس می‌گرفتن. نمی‌دونم واقعا چند درصد مردم خرید می‌کردند.
مثلا این گربه‌ رو ببینین.

البته اگه کسی خواست واسه من کادو بخره یکی از این دو تا رو بخره!!!


ما هم کلی عکس گرفتیم. البته انقدر شلوغ بود که تو عکس‌ها پر آدمه ولی خب سایتش خودش عکس‌هاش خیلی خوبه. علاوه بر عروسک‌هاش کلی اسباب‌بازی‌های جالب دیگه هم داشت. ماشین‌های عین ماشین واقعی یه مقدار کوچیک‌تر که می‌شد باهاش رانندگی کرد، کلکسیون ماشین‌های کنترلی و کلی چیزهای دیگه. یه قسمت هم بود که می‌تونستی از بین صورت‌های مختلف، موهای مختلف و لباس‌های مختلف انتخاب کنی و یه عروسک واسه خودت درست کنی. حتما برین سایتش رو نگاه کنید و البته قیمت‌هاش رو هم حتما نگاه کنین، تا بفهمین که چرا ملت فقط عکس می‌گرفتن!
بعد هم گفتیم بریم Rockefeller Center درخت کریسمش رو ببینیم ولی انقدر شلوغ بود که از سر خیابونش ملت وایساده بودن و ما هم افتادیم تو جمعیت. دیگه نه می‌تونستیم بریم جلو نه عقب. با یه فلاکتی رسیدیم (هل داده شدیم!) جلو و فرار کردیم.
* توضیح: دوستان نیویورکی ببخشید که خبر ندادیم. بیشتر به این قصد اومدیم که تو خیابون‌ها بگردیم و شاید هم یه چیزایی بخریم. البته فهمیدیم که در مورد خرید باید قدر همین ده‌کوره خودمون رو بدونیم با اون tax ده درصدیتون!