بعد یه قرن ننوشتن، باز دوباره میخوام قول بدم که مرتب بنویسم.
البته راستیتش اینه که نوشتمها، یه توضیحاتی راجع به متن قبلی و یه داستانهایی راجع به کلاسام، چند تاش رو هم draft نگه داشتم ولی دیگه وقت نشده بود کاملش کنم.
چند روز پیش سر کلاس دیدم یکی از بچهها رو دستش یادداشت نوشته. یهو یادم اومد منم این عادت رو داشتم. اگه کسی میگفت چیزی رو براش بیارم فوری رو دستم مینوشتم. حتی بعضیوقتا حساب کتاب یا حل مساله هم رو کف دستم میکردم. دیگه اگه خیلی میخواستم مرتب باشم یه ضربدر روی دستم میزدم.
هر چی فکر کردم یادم نیومد از کی دیگه این کار رو نکردم. کی این عادتم رو از دست دادم؟ و دیگه چه عادتهای دیگهای بوده که الان از دستشون دادم؟
delet baraye khodet tang shod?:)
میبایست همهٔ عادتهات رو کف دستت مینوشتی که یادت نرن!
البته من یادم نمیاد هیچ وقت رو دستم چیزی نوشته باشم. خیلی حساس بودم اتفاقا”. ولی یه عادتی که داشتم همیشه سر کلاس رو شلوار یا کاپشن همکلاسیام چیز مینوشتم یا نقاشی میکردم!بغلیام و جلوییام!همیشه هم مفصل کتک میخوردم ازشون!یادمه از دوران دانشگاه دیگه ترک کردم!!!
ما عادتهارو مي سازيم يا عادتها مارو؟زندگي..عادت زنده بودن يا زنده بودن….عادت زندگي؟
خوشحالم دوباره مي نويسي.به نوشتنت عادت نکردم هنوز…