بالاخره بعد از مدتها هوا خوب شد. خسته شدیم از بس باد و بارون طولانی شد. حالا هم دو روزه از هوای خوب استفاده میکنیم و بچه مثبت شدیم صبحها با بچهها میدویم. حالا ببینیم تا چقدر میتونیم ادامهاش بدیم.
در اثر همین بچه مثبت شدن صبح زودتر بلند میشیم. به همین خاطر امروز Good Morning America رو تماشا کردم. یه برنامهایه مثل همون برنامههای صبح ایران، اخبار و حرف و آشپزی و اینا! یه چیز بامزهای ولی امروز گفت، راجع به آهنگی که آهنگ پرفروش بریتانیا شده. اینجا می تونین یه قسمتی از ویدیوش رو ببینین. کل آهنگ ظاهرا همینه. به خاطر اینکه در واقع صدای زنگ موبایله.
Monthly Archives: May 2005
The Sims
با کمک جاوااسکریپتی که داداش عزیز نوشته، نظرخواهی وبلاگم رو یه دستکاری کوچیک کردم و الان با firefox هم میشه فارسی نوشت.
بعضی روزهای تعطیل که حوصلهمون سر میره میریم یه کافیشاپ، که البته بیشتر تخصصش در نونپزیه. انواع و اقسام نونها رو داره. ما تا حالا زیاد از نونهاش امتحان نکردیم. چیزایی که ما به خاطرش میریم یکی چاییه. یک لیوان چایی یا قهوه که بخری، یه لیوان بهت میده و دیگه تا هرچند بار که دلت بخواد میتونی پرش کنی. و دیگه اینترنت مجانی. البته ساندویچهاش هم خیلی خوشمزهان.
دیروز که رفته بودیم اونجا، یه سر رفتیم فروشگاه Target، یه سری چیزای کوچولو کوچولو بخریم که وسط بازیهای کامپیوتری دیدیم بازی Sims رو داره. حراج هم داشت، تازه نوشته بود که ماجراها تو کالج میگذره. زودی خریدیمش. آوردیم خونه دیدیم این نسخه در واقع اضافهای برای نسخه اصلییه و برای اینکه اجرا بشه باید نسخه اصلی رو بخریم. چون دیگه گیر داده بودیم اونو هم رفتیم خریدیم. البته تو راه نگران بودیم نکنه کامپیوترمون بهش نخوره و مجبور شیم بریم یه کامپیوتر هم بخریم!!!!
خلاصه نشستیم کلی باهاش بازی کردیم البته اصلا بلد نیستیم ولی واقعا معتاد کننده است. حالا واردتر که شدیم شاید بیشتر راجع بهش نوشتم.
visa
یکی از بچهها که رفته ایران برای ویزای برگشتش رفته بوده دوبی. کنسول اولش که بهش گفته cv بده. اونم همراش نبوده گفته شما جرو مدارک نگفته بودین. کنسوله بهش گفته چون شما تو IPM کار میکردی من باید لیست تحقیقات و مقالههات رو ببینم.برو cvتو فردا بیار. فردا هم کلی سوالپیچ که کی رو تو IPM میشناسی و کیا دارن بمب میسازن. بعد هم گفته حالا من بهت ویزا میدم ولی clearanceت طول میکشه چون شما رشتهات حساسه(قابل توجه که این رشته حساس ریاضیه!)
Catherine the Great -1995
Catherine the Great (1995) Starring: Catherine Zeta-Jones, Jeanne Moreau, Hannes Jaenicke, Omar Sharif, Mel Ferrer |
اسم کاترین کبیر رو که خب خیلی شنیده بودم. ولی اصلا نمیدونستم تو چه دورهای زندگی میکرده و اصلا چرا معروف بوده. تازگیها این راه سریع رو کشف کردم که یه فیلم تاریخی ببینم و بعد هم یه نگاه رو اینترنت تا بفهمم چقدرش درست بوده و چقدر غلط.
و خب چون فیلم بالاخره یه جذابیت داستانی هم داره اتفاقها و حقایق بیشتر تو ذهن میمونن.ولی از این فیلم اصلا خوشم نیومد. زیاد معلوم نبود اتفاقها چه ربطی به هم دارن، و اصلا هم فیلم کشش نداشت. انگار تند و تند میخواست همه اتفاقها رو بچینه کنار هم. اصلا هم وارد روانشناسی شخصیتهاش نشده بود.
بهرحال راجع به کاترین کبیر اینجا میشه خوند.
بدشانسي
آداپتور لپتاپم خراب شده. یعنی فکر کنم سیماش شل شده. اگر بخوام نوش رو بخرم ۶۰ دلاره :(
تازگی چند بار رادیو پیام گوش دادم. به نظرم این خبرنگارها یه تغییری کردن. تا جایی که یادم میاد خبرنگارها کتابی حرف میزدند، مثل اینکه دارن از روی نوشتهاش میخونن. اما تازگی انگار لحنشون خودمونی شده. مثلا «رو» به جای «را»، «بشن» به جای «بشوند» و … .
من کلا میونهام با کتابخونه خوب نیست. تو ایران هروقت از کتابخونه کتاب میگرفتم یادم میرفت پسش بدم و دردسر میشد. اینجا اومدم از این کتابخونههای سر به فلک کشیده استفاده کنم. تا حالا هر کتابی که میخواستم پیدا نکردم :( نمونهاش امروز که رفتم یه کتابی بگیرم. یه کارتی به ما دادن که در واقع هیچ خاصیتی نداره، نه دری باهاش باز میشه، نه میتونم باهاش کتاب بگیرم. فقط مثلا کارت شناساییه. حالا امروز دم در ورودی به قفسههای کتابخونه میگه کارتت رو نشون بده. با علیرضا بودم گفتم با همیم. گفت متاسفم :( علیرضا رفته بود کتابه رو پیدا نکرده بود. منم همونجا که داشتم علافی میکردم تا علیرضا بیاد عینکم رو جا گذاشتم، برگشتم نبود.
آهان راستی بالای وبلاگم رو همونجور که میبینید عوض کردم. نمیدونم چرا به سرم زده بود البته. هنوز نمیدونم لینکهاش رو کجا بذارم به همین خاطر فعلا فقط تو همین صفحه است و حتی تو آرشیوها هم نذاشتمش. به نظرتون قشنگه؟ اگه اصلا قشنگ نیست، بیخود دردسر ندم خودم رو.