شنبه یه برنامهای تو کتابخونه شهر بود، Sara Nelson نویسنده کتاب So Many Books, So Little Time اومده بود. تا حالا برنامههای اینطوری رو که میذارن نرفته بودم. اما این یکی به نظرم آشنا اومد و رفتم. این خانمه برای یک سال هفتهای یه کتاب خونده یعنی ۵۲ تا کتاب. در طول این یه سال راجع به تجربهاش نوشته، یعنی نه فقط راجع به کتابها، راجع به کتاب خوندن. کتاب رو از آمازون تازه سفارش دادهام و نمیدونم خوبه یا نه. ولی وقتی اونجا همه از کتابها و کتاب خوندن حرف میزدند فکر میکردم تو ایران کتابهای روز رو یا خونده بودم یا حداقل اسمشون رو شنیده بودم. اما اینجا ۹۹ درصد اسم کتابها و نویسندهها رو نشنیده بودم. کلی غصهام شد. قبلا فکر میکردم که خب کتابهای فارسی کمه، همه کسایی اهل کتابخوندن باشن معمولا یه سری کتابها رو حتما میخونن. ولی تو این جلسه قاعدتا حرف تعداد زیادی کتاب شد (مثلا ازش پرسیدن که الان با خودش چه کتابی اورده) و ملتی که اونجا بودن از اون کتابها خبر داشتن یا خونده بودن.
حالا منم باید شروع کنم. اول از همه کتاب خودش رو بخونم که حداقل توش اسم ۵۲ تا کتاب دیگه هم هست!
Last Saturday Sara Nelson, the writer of So Many Books, So Little Time, came to the public library. I had never gone to these kinds of events, but this one sounded familiar.
The book is about the experience of the writer reading one book per week for a whole year. She said it is more about book-reading than about books.
I ordered the book from Amazon yesterday, so I will read it shortly and see if it good or not. But while I was there I thought of myself in Iran, I used to be good book reader. I could claim either I had read all the popular books or for some reason I didn’t want to read them but I knew about them. But here more than 90% of the names were completely strange. It was sad. Before then I thought that there are so few Farsi books and so many English books. So maybe there’s no such a thing as a set of popular books in English, but whenever Sara Nelson talked about a book, there was someone who knew about it or had read it.
So I should start. The first thing is reading her book; at least I can find 52 book names there.