Monthly Archives: June 2005

آداپتور

خب حالا نوبت ماجرای این لپ‌تاپ بیچاره‌امه.
گفته بودم که آداپتورش خراب شده بود. با یک کمی این طرف اون‌طرف کردن درست می‌شد و ما هم به فکر عوض کردنش نیافتادیم. تا اینکه یهو دیگه از کار افتاد. ما هم نفهمیده بودیم و باتری کاملا تموم شده بود و کامپیوتر خاموش شده بود.
انقدر اعصابم خورد بود که همون روز تو ebay یه آداپتور خریدم. قیمتش ۲۰ دلار بود. دیدم خوبه دیگه. ولی لامصب پول shippingش ۱۶ دلار بود‌:(
خلاصه تا پول من به اون برسه و اون آداپتور رو پست کنه بدون کامپیوتر بودم. البته کامپیوتر apple بودش ولی هیچی کامپیوتر خود آدم نمی‌شه. آداپتور بالاخره رسید. فوری امتحانش کردم که دیدم ای وای بازم باتری شارژ نمی‌شه. دیگه داشتم زهره ترک می‌شدم که لابد مشکل از خود لپ‌تاپه.
تازه رفتم رو اینترنت گشتم دیدم وای آره بعضی‌ها نوشتن که همین مشکل رو داشتن و ایراد از mother board بوده :(
بعد از یه روز گریه زاری! گفتم بذار یه کسی رو پیدا کنم که لپ‌تاپ شبیه من داشته باشه، هم آداپتورش رو امتحان کنم هم باتری‌اش رو. شاید بهتر بفهمم باید چیکار کنم.
mail زدم به mailing list که مال دانشگاهه که آره من این مشکل رو دارم. یکی جواب داد که من همین مشکل رو داشتم و خود دانشگاه یه خدمات تعمیر کامپیوتر ارائه می‌ده و اگه کامپیوترت هنوز تحت گارانتی باشه مجانی برات درستش می‌کنن. ما که تا حالا همچین چیزی رو نشنیده بودیم رو سایت yale گشتیم ببینیم همچین چیزی کجاست که به عقلمون رسید که حالا بریم یه سوالی هم از مسوول کامپیوتر دانشکده بکنیم. ولی از شانس ما کامپیوتر خود طرف Dell بود و آداپتورش به ما می‌خورد. امتحان کردیم دیدیم به کار می‌کنه. خلاصه گفت برای یک ماه می‌تونه به ما قرض بده تا اونو پس بدیم یا یکی دیگه بخریم.
خلاصه اینکه باید از اول با یه کامپیوتر شبیه چک می‌کردیم.
برای یه سری خدمات، مخصوصا چیزی که احتمالا خیلی دیگه از دانشجوها درگیرش هستند بهتره اول می‌گشتیم ببینیم دانشگاه چه امکاناتی داره.
با آدم بدشانسی که من هستم از رو ebay نباید چیزی بخرم که احتمال خراب بودن داره.

تصمیم تو تاریکی

خب نمی‌دونم اول ماجراهای این لپ‌تاپ بیچاره‌ام رو بنویسم یا از انتخابات.
من کلا آدم ترسویی‌ام. یعنی از اینکه ضد‌حال بخورم خیلی می‌ترسم. برای همین از بچگی دو تا کار رو می‌کنم، یکی اینکه زیاد راجع به چیزی هیجان زده و جوگیر نمی‌شم، یکی دیگه اینکه همه‌چیز رو بدترین حالتش رو متصور می‌شم.
در مورد انتخابات هم همین‌طور، هیچی ننوشتم، خواستم فقط برم خودم رای بدم ولی زیاد درگیرش نشم و هی فکر کنم که هاشمی اول می‌شه و قالیباف دوم. ولی نشد. بازم هی خبرها رو خوندم و هی با این و اون بحث کردم و هی ته دلم امیدوار بودم که معین حداقل دوم باشه.
پاشدیم رفتیم نیویورک و رای دادیم و کلی از اینکه انگشتمون رو جوهری کردیم کیف کردیم و خب آخرش اونی شد که ازش می‌ترسیدم. حتی بدتر از بدترین حالتی که می‌تونستم فکر کنم.
نمی‌دونم اصلا کار ما هست که تجزیه تحلیل کنیم که چی‌ شد یا نه. اینکه این ما بودیم که از دنیای اکثریت مردم خبر نداشتیم؟ فقط یه سری روزنامه‌های خاص و وب‌لاگ‌ها رو خوندیم و با فک‌ و فامیل‌های خودمون حرف زدیم؟
یا اینکه اتفاق خارج از معمولی افتاد؟ تقلب شد؟ تقلب به چه معنی؟ تو شمردن رای‌ها؟ تبلیغ با پول دولتی؟ یا فقط سازمان‌دهی؟
نمی‌دونم چرا طرفداری یه شخصیت مذهبی، سیاسی از یه نامزد ریاست‌جهموری یا یه حزب خاص گناه تلقی می‌شه؟ چه اشکالی داره که خاتمی بیاد بگه که از کی طرفداری می‌کنه؟ چه اشکالی داره که فرمانده‌های بسیج، امام جمعه‌ها، حتی رهبر از کس خاصی حمایت کنن؟ خب اگه حرف اونا برو داره خب حقشونه که کاندیداشون ببره.
اما مساله اینه که مثل همه چیزهای دیگه، همه به ظاهر بی‌طرفن ولی زیر زیرکی پول خرج می‌کنن و از نفوذشون استفاده می‌کنن. تو هیچ روزنامه‌ای و سایتی هم اینا رو ننوشته.
ولی حالا این هفته باز یه تصمیم سخت دیگه باید گرفت. انتخاب بین بدتر و بدترین. و بعد هم هی باید با خودت فکر کنی که آخرش هم همه این پیچ و خم‌ها خورد تا نه تنها هاشمی بیاد بلکه با یه رای زیاد بیاد. و بدتر از اون اینکه اگه این اتفاق هم بیفته خوشحال شی. آره داری تو این تارهای به هم پیچیده و مبهم زندگی می‌کنی، همه ممکنه دارن تو رو گول می‌زنن، همه دستشون تو دست همه، چی‌کار می‌شه کرد؟ هیچی تنها راهت اینه که بهترین کاری رو که بلدی بکنی، برای اینکه چیزی که از می‌شناسی از احمدی‌نژاد رای نیاره به اون هاشمی‌ای که می‌شناسی رای می‌دی.

رای به معین

خب من تا حالا خودم چیزی راجع به انتخابات ننوشته‌ام. این مطلبی که سه تا از بچه‌ها (یاسر کراچیان، بورقان نظامی و علی شوریده) نوشته‌اند خیلی قسمت‌هاش دلایل من برای رای دادن به معین هستند. نظرات خودم رو هم امروز فردا می‌نویسم.

چرا ما رای مشروط به معین را در برابر دیگر گزینه‌های موجود یعنی تحریم، رای به رفسنجانی و رای به قالیباف بهترین گزینه می دانیم:
۱- رای به معین در برابر تحریم:
– در شرایط فعلی و بر اساس نظرسنجی‌های انجام گرفته مشارکت مردمی بیشتر از ۵۰ درصد خواهد بود. بنابراین تحریم کارکرد مشروعیت‌زدایی خود را به کلی از دست داده است.
– رای مشروط به معین بر اساس برنامه‌های اعلام شده‌ی وی، رای به نظام نیست. رای به معین، رای به تحول در اصلاحات و برتری دادن مصالح مردم بر مصالح نظام است.
۲- رای به معین در برابر رفسنجانی:
– بر اساس آمارهای موجود رای به رفسنجانی به امید بهبود وضعیت اقتصادی اشتباه است. در دوران اصلاحات، بهبود معشیت مردم با وجود چالش‌های ناشی از ورود خیل عظیمی از نیروی کار جوان، پرشتاب‌تر از دوران رفسنجانی بوده است. (به‌ویژه نسبت به دوره‌ی دوم (۷۶-۷۲))
– افزایش‌بهره‌وری اقتصادی و بهبود وضع معیشت مردم بدون ایجاد و حفاظت از فضای رقابت آزاد امکان‌پذیر نیست. رفسنجانی و تیم اقتصادی‌اش، به نام خصوصی‌سازی انحصارات اقتصادی دولتی را به انحصارات خصوصی تبدیل خواهند کرد. انحصارات خصوصی با جلوگیری از شکل‌گیری فضای رقابت آزاد مانعی جدی‌تر از انحصارات دولتی برای پیشرفت اقتصادی و توسعه ایران خواهند بود. تجربه‌ی قدرت‌گيری اقتصادی اطرافيان رفسنجانی در دوران رياست جمهوری وی، مصداق بارز اين ادعاست که آمدن دوباره‌ی رفسنجانی کشور را تبديل به روسیه‌ی دوم خواهد کرد: دولت کوچک به صورت حامی بخش خصوصی فاسد و اقتصاد فلج.
– رای به رفسنجانی برای پرهیز از درگیری‌های سیاسی وکسب آرامش لازم برای ایجاد تحولات تدریجی، یک استراتژی اشتباه است. آرامش مورد نظر رفسنجانی، همچون دوره‌ی دوم ریاست‌جمهوری وی (۷۶-۷۲)، تنها با کوتاه آمدن در برابرتمامی خواسته های جناح انحصارطلب حاصل خواهد شد. در سکوت دوران رفسنجانی تمامی تصمیم‌گیری‌های حیاتی کشور تنها در جهت رضایت ارباب قدرت و پایمال شدن منافع ملی صورت خواهد گرفت.
– اميد بستن به تغيير رفسنجانی در سال‌های پس از رياست‌جمهوری، به بيراهه رفتن است. چرا که اگر می‌گویيم که تيم وی تجربه‌ی اداره‌ی کشور را به دست آورده است، چرا اين امر در ۴ سال دوم محقق نشد. تجربه به خوبی نشان‌دهنده‌ی اين است که رويه‌ی وی در ۴ سال دوم هيچ تفاوتی با ۴ سال اول نداشته است که گام به عقب نيز بوده است. سپردن پست های اقتصادی در دور دوم به افرادی ناکارآمد گواهی بر اين مدعا است.
– ایران نیازمند تغییر و تحول است. با رای به رفسنجانی، تکرار گذشته و به تعویق انداختن تغییرات لازم، نه تنها مشکلی حل نمی شود، بلکه بهبود کشور به تحولات دشوارتر و دردناک‌تری احتیاج خواهد یافت.
– باتوجه به تشتت آرای انحصارگرایان و پایگاه محدود ۲۰ تا ۳۰ درصدی‌شان، به هرصورت، آنها برنده‌ی انتخابات نخواهند بود. بنابراین رای به رفسنجانی برای رفع خطر بازگشت انحصارگرایان اشتباه است.
– بسياری حضور وی را طليعه‌ای برای رابطه با آمريکا می‌دانند. در حالی که تجربه‌ی روابط خارجی ايران در سال ۷۵ که همه‌ی سفيران اروپايی ايران را ترک کردند چنین چیزی را نشان نمی‌دهد. علاوه بر آن در ايران، منافع سياسی و اقتصادی انحصار گرايان در گرو دشمنی با آمريکا است و رفسنجانی کسی است که تا به حال هيچ‌گاه در مقابل انحصارگرايان ايستادگی نکرده است و در نهايت در راستای اهداف آنان گام برداشته است. بنابراين تصور برقراری رابطه با آمريکا از سوی رفسنجانی خطاست.
۳- رای به معین در برابر قالیباف
– رای به قالیباف به امید ایجاد تحول در انحصارگرایان و سوق دادن آنان به سوی افزایش کارآمدی، اشتباه است. رای به قالیباف تنها تایید رفتارهای دیکتاتورمآبانه‌ی بخش انتصابی حکومت بوده، هیچ تحول مثبتی در انحصارگرایان ایجاد نخواهد کرد.
– حتی با فرض وجود توانمندیهای فردی در قالیباف، تیم اجرایی، اقتصادی و اجتماعی وی عقب‌مانده‌ترین نظرات و عملکردها را دارند. دولت قالیباف گزینه‌ی ناآزموده‌ای نیست. ایده‌های افرادی نظیر توکلی و زاکانی در مسایل اقتصادی، اجتماعی و رفتارهای بی‌شرمانه‌ی امثال کوچک زاده، که همگی از اعضای کلیدی تیم قالیباف هستند، شناخته شده می‌باشد.
4- رای به معین و مشکلات پیش روی دولت وی
– مشکلاتی که برای دولت معین، بویژه برای برنامه‌های اعلام‌شده‌ی وی ایجاد خواهد شد، بسیار بیشتر از مشکلات دولت خاتمی خواهد بود. با این حال اگر دولت معین به برنامه‌ی اعلام‌شده‌اش پایبند باشد و برخلاف دولت خاتمی منافع مردم را برتر بر منافع نظام قرار دهد، از ابزارهای بسیار قوی‌تر و کارآمدتری برای رفع مشکلات برخوردار خواهد بود.
– رای به خاتمی، با توجه به افکار و برنامه های وی، قابلیت تعبیر به رای به نظام را داشت. از این رو این رای با وجود تعداد بالای آن، به کار ایجاد تحول در نظام نمی آمد و چندان هم نیامد. رای به معین رای به تحول در نظام است و به کار تحول نظام خواهد آمد.
ما بر اين باوریم که اصلاحات سياسی و اقتصادی در ايران تنها از طريق يک حرکت تدريجی امکان پذير است و رأی ندادن امروز ما به معين به منزله‌ی از بين رفتن تجربيات کسب شده در سال‌های سخت اصلاحات بوده و گامی به عقب محسوب ميشود.

تولد

تولدم رو یه روز زودتر گرفتیم البته خب می‌شد که گفت شبش گرفتیم دیگه! بچه‌ها برام کلی کادوهای بامزه خریدن. یه سری کرم و شوینده صورت خیلی باکلاس که همش از مواد طبیعیه.


یه کتاب Catch-22 که از اون کتاب‌های معروفیه که اینجا همه خوندن و من که خودم اصلا اسمش رو هم قبلا نشنیده بودم.

یه سری دیگه از بچه‌ها هم یه کار جالب کرده بودند، من ۴ تا کتاب اول Harry Potter رو داشتم ولی جلد پنجش رو نداشتم. جلد شش هم که داره به زودی میاد. بچه‌ها هم جلد پنجش رو برام خریده بودند هم جلد شش رو رزرو کردن و با یه gift card به اندازه قیمتش ۰یعنی دیگه لازم نیست پول بدم!!) بهم دادن. حالا شاید یهو منم مثل این ملت اینجایی برم لباس Harry Potterی بپوشم روزی که کتابش میاد برم بخرم تازه لازم نیست تو صف هم وایسم!

علیرضا هم برام این گردنبند خوشگل رو خریده.

یه چیز جالب هم این بود که هم امسال هم پارسال روجا برای تولدم اش پخته بود. نمی‌دونم البته ارادی بوده یا اتفاقی شده.
من همیشه خیلی نسبت به تولدم احساس خاصی داشتم (از خود راضی!) یعنی شاید به خاطر بابام که تا وقتی خونه بودم حتما کیک می‌خرید و تولد می‌گرفتیم. خلاصه که مثل این بچه‌ها از یه ماه قبل به همه یاد‌اوری می‌کنم که تولدمه! ولی دیگه کم کم با این زیاد شدن سن باید یه کاری کنم هیچ‌کی یادش نیاد!
برای امسال خیلی خیلی ممنون از همه کسایی که تولدم رو تبریک گفتن و یاد ما بودن.