خونه رفتن یا نرفتن

بابا و مامانم تعریف کردن که وقتی درس می‌خوندند، صبح‌ تا عصر می‌رفتن سر کلاس و درس و اینا و بعد غروب میومدن خونه شام و یه ذره استراحت و اینا و دوباره می‌رفتن دانشگاه. ما هم دیدیم ایده بدی نیست. قبلا همیشه دیر می‌رفتیم خونه و دیگه خونه که رسیده بودیم اونقدر گشنه بودیم که نمی‌تونستیم شام خوبی درست کنیم، یه چیزی سر هم می‌کردیم و می‌خوردیم. بعدش هم تو خونه فوری یادمون به سریال‌های تلویزیون می‌افتاد و درس بی درس. فکر کردیم این ایده خوبیه. اما تو این دو سه روز که برنامه خوب اجرا نشده. علیرضا ساعت‌های رفع اشکالش خیلی ناجوره.برای اینکه قبلش بری خونه و شام بخوری زوده. بعدش هم دیگه انقدر دیره و خسته شدیم که حوصله برگشتن نداریم. البته سرماخوردگی و هوای سرد اینجا (هنوز کولرها رو خاموش نکردن) هم مزید بر علته.