یه چند وقت پیش داشتم دنبال یه مطالبی میگشتم تو اینترنت راجع به منظم بودن و کارا رو به موقع انجام دادن. یکی از چیزایی که خیلی زیاد دیدم اشاره به یه کتابی بود به اسم Getting Things Done نوشته David Allen. یعنی الان نکاتی که تو کتابش معرفی کرده به صورت یه روش در اومده که حسابی شناخته شده است. اینجا میتونین بیشتر راجع بهش بخونین.
منم رفتم کتاب رو گرفتم خوندم. البته کلا کتاب برای کساییه که خیلی خیلی کار دارن مثلا مدیر جایی هستند و از بس کار دارن نمیرسن کاراشون رو انجام بدن و اصلا کتاب تو قسمت Business کتابفروشی گذاشته شده بود. نه اینکه برای کسایی مثل من که یه دونه کار دارن و همون یکی رو هی عقب میاندازن.
ولی خب چیزای جالبی تو کتاب بود که شاید کم کم راجع بهشون بنویسم.
یکی از قدمهای مهمی که تو کتاب معرفی میکنه برای شروع به منظم شدن اینه که همه کارهات و مشغولیات ذهنیت رو اول جمع کنی یه جا.
خودش پیشنهاد میکنه که یه آخر هفته (یک یا دو روز) رو کامل اختصاص بدی به این کار. بعد تمام اتاقهای خونه و محل کار رو بگردی و همه چیزهایی که احتیاج دارن کاری راجع بهشون بشه جمع کنی یه جا، یا رو یه ورق کاغذ تمام اینها رو یادداشت کنی.
بعد بشینی و به اون لیست تمام کارهایی که تو ذهنت هستن رو هم اضافه کنی. از آرزوهای بزرگ و شاید دست نیافتنی تا قرار ملاقاتها و لیست خرید و بقیه.
این تازه شروع کاره و قدمهای بعدیای وجود داره که خیلی مهمن. ولی به نظرم خود این خیلی کار مهمیه. این که یکبار بشینی و همه کارهایی که تو ذهنت هست رو بیاری بیرون خیلی دید خوبی به آدم میده.
خب ادامهاش رو انشالله بعدا مینویسم. شاید اصلا یه سری مطلب راجع به این کتاب و بقیه نکات کوچیکی که خودم بهش برخورد میکنم بنویسم.
Monthly Archives: November 2005
لخلاخ
امروز میخواستم یه غذای سریع درست کنم که تکراری نباشه. تو کتاب مستطاب آشپزی یه نگاه کردم، چشمم افتاد به لخلاخ. لخلاخ یه غذای جنوبیه که قبلا هم شیراز خورده بودم و خیلی خوشمزه است.
این جوری که نجف دریابندری گفته، لخلاخ از کلمه عربی لخلخه اومده که به معنی بوی خوش است. ظاهرا مردم جنوب بیشتر این غذا رو با ماهی هامور درست می کنند که لعابداره حسابی.
ولی خب این یه نسخه ساده و دانشجویی با تن ماهی:
یه پیاز بزرگ رو خرد کنید و سرخ کنید، دو سه تا حبه سیر کوبیده شده رو هم بهش اضافه کنید و سرخ کنید. به این زردچوبه و یه ۱-۲ قاشق فلفل قرمز اضافه کنید. دو تا تن ماهی رو به این اضافه کنید. و یه تفتی بدین.
سه پیمونه برنج رو با شوید دم کنید (من خودم با پلوپز درست میکنم و شوید رو هم همینطوری چشمی میریزم) و بعد ماهی رو بهش اضافه کنید. این عکس غذای ظهر ما:
روش هم میشه پیاز داغ و فلفل قرمز ریخت. که قیافهاش نزدیکتر به عکس کتاب مستطاب آشپزی شه:
Sudoku
ظاهرا تازگی بازی Sudoku حسابی اینجا مد شده. سر کلاس میدیدم یکی یه کتابش رو با خودش میاره سر کلاس و تند و تند حل میکنه. اون روز هم تو کتابفروشی دانشگاه یه میز گنده گذاشته بودند پر از انواع و اقسام کتابهاش.
Sudoku که اصلش یه بازی ژاپنیه، یه مربع ۹X۹ ه . که تقسیم میشه به مربعهای ۳X۳.
حالا باید مربع رو طوری با ارقام ۱ تا ۹ باید پر کنیم که تو هر سطر و ستون و هر مربع ۳X۳ هر رقم فقط یکبار ظاهر شده باشه.
یه تعدادی از رقمها اول بازی داده شدهاند و ما باید بقیه رو با حفظ اون خاصیت پر کنیم.
به نظر منم خیلی بازی با حالی اومد و حسابی معتاد کننده است.
با یه گشت تو Google می تونین کلی جا برای بازی کردن پیدا کنین.
من خودم widgetش رو گرفتم و رو desktop گذاشتم.
photomail
گفته بودم که از SBC اینترنت گرفتم. چند روز پیش یه جا راجع به این سرویس نسبتا جدید Photomail که Yahoo داده خوندم. خواستم امتحانش کنم که دیدم نوشته باید حتما رو Windows و حتما با IE باشه. تو IE بازش کردم و login کردم، این پیغامه اومده:
یعنی چون من از خودشون اینترنت گرفتم نمیتونم از این استفاده کنم؟ دنیا برعکس شده.
البته اگه با یه account دیگه login کنم، میتونم ازش استفاده کنم. ولی هیچ دلیلی به ذهنم نمیرسه که چرا این accountها نباید از این سرویس استفاده کنند؟
رمضانی که گذشت.
ماه رمضان هم تموم شد. ما که آخر نفهمیدیم این سیستم دیدن ماه چیه؟ از یه طرف میگن از نظر نجومی غیر ممکنه ماه دیده بشه ولی بعد دیده میشه.
این ماه رمضان انجمن مسلمونهای Yale هر شب افطاری میدادن. روزهای اول تو یکی از ساختمونهای دانشجوهای graduate بود و بعد منتقل شد به کلیسای دانشگاه!
قبل از غذا نماز جماعت میخوندن که چون اون موقع برای ما هنوز اذان نشده بود نمیرفتیم و درست برای غذا میرسیدیم!!
غذاها هندی بودن که به غیر از اینکه بعضیهاش خیلی تند بود ولی به ذائقه ما خوب بود مخصوصا اینکه برنج داشت!
معمولا هم یکی از خود دانشجوها میومد یه ۵ دقیقهای صحبت میکرد.
گرچه باز هم به پای ماه رمضونهای ایران نمیرسید ولی خوب بود.
و خب حالا هر روز باید نگرانی اینکه ناهار چی ببریم دانشگاه بخوریم رو داشته باشیم ولی عوضش میشه هر از گاهی موقع درس خوندن یه چایی ریخت و خورد. یا تو کافیشاپ نشست و اینترنت بازی کرد و مردم رو تماشا کرد.
خلاصه عید همه مبارک. دیگه الان ایران هم عید شده دیگه.