Monthly Archives: December 2005

Holiday in New York

پارسال نوشته بودم که وقتی رفته بودیم نیویورک، شانسی ویترین یکی از مغازه‌هایی رو که برای کریسمس تزیین کرده بود دیدیم و بعد فهمیدم که این کار هرسال می‌شه و یه نقشه از محل این مغازه‌ها هم پیدا کرده بودم. امسال به قصد دیدن کریسمس در نیویورک شنبه رفتیم نیویورک. خیابون‌ها مثل چی شلوغ بود و همه مشغول خرید بودن و یه عده زیادی هم معلوم بود که مثل خود ما از جاهای دیگه به قصد نیویورک گردی اومده بودن.
اول از همه رفتیم مغازه Pearl River که یک مغازه چینیه. توش هم انواع و اقسام چیزهای چینی پیدا می‌شه، از کیمونو تا قوری چایی و کیف و کفش و وسایل تزیینی چینی و البته کاغذ اریگامی که تنها قلمی بود که ما از بین اون همه چیز خریدیم. البته ما که زیاد وارد نبودیم ولی به نظرم خیلی مغازه گرونی بود و خیلی از چیزهایی که داشت رو دو قدم اون طرف‌تر تو خود chinatown می‌شد خیلی ارزون‌تر گیر اورد.
بعد از اون از Macy’s شروع کردیم که امسال کتاب‌هایی بودن که باز می‌شدن و صحنه‌های مختلف از مناسبت‌های مختلف در نیویورک رو نشون می‌دادن .
مثلا این فکر کنم اپرای فندق‌شکن باشه که البته عکس خوبی نشده به خاطر انعکاس مردم و مخصوصا اون اتوبوس گنده.


بعد از اون رسیدیم به Lord and Taylor که موضوعش امسال داستان‌های افسانه‌ای (Fairy Tale) بود. مثلا این یه صحنه از سیندرلا.


همون حول و حوش که بودیم که یه عده یهو اومدن با پلاکارد و پرچم و هی داد می‌زدن، compassion is the fashion, don’t buy fur. اعتراض بود به کشتن حیوانات برای ساختن لباس‌های پوست.

بعدش رسیدیم به Saks. اون‌جا هم موضوع راجع به زیبایی و دانایی و دوستی و عشق بود.
اینم یه صحنه از عشق!


اینم بگم که برای هرکدومش کلی تو صف وایسادیم و نصفش رو فقط دیدیم. توضیح راجع به سال‌های گذشته و امسال این تزیینات رو اینجا بخونین.
البته بابانوئل هم دیدیم در حال صحبت با موبایل.

Memoirs of a Geisha

چند وقت پیش یکی از دوستام داشت راجع به علاقه‌اش به فرهنگ ژاپنی‌ها می‌گفت و اینکه برای اینکه یه چیزهایی یاد بگیره رفته یه کلاس فرهنگ ژاپنی گرفته و چند‌تا غذای ژاپنی یاد گرفته و اینکه یه کتابی هم داره می‌خونه. اون موقع فقط فهمیدم که اسم کتاب آشناست ولی درست نفهمیده بودم. اما همین چند وقت پیش تو تلویزیون تبلیغ فیلم خاطرات یک گِیشا (Memoirs of a Geisha) رو که دیدم فهمیدم این همون کتابه. از همون دوستم کتاب رو قرض گرفتم و خوندمش. سه روزه تمومش کردم (البته اگه فارسی بود که هنری نبود ولی تو انگلیسی سرعتم خوب نیست اصلا) . کتاب خوبی بود به نظرم. یه عالم مهم که کشش داستانه رو که داشت. مخصوصا که اولش که داستان شروع می‌شه و راوی داستان که اون موقع یه دختر ۸-۹ ساله‌است رو با خواهرش از خونوادش می‌خرند و می‌برند به کیوتو. من البته از اسم کتاب می‌دونستم که قراره گیشا بشه ولی چون نمی‌دونستم گیشا چیه هی‌می‌خواستم بدونم چه بلایی به سرش میاد.
خلاصه تو این کتاب می‌فهمین که گیشاها به قول خودشون هنرمندن اما بیشتر به منظور سرگرمی دیگران. یه سری هنرها مثل رقص، مراسم چایی، زدن موسیقی و اینا رو یاد می‌گیرن تا تو مهمونی‌ها بقیه (به خصوص مردها رو) سرگرم کنن.
همون جور که کتاب رو می‌خوندم بعضی از چیزها رو هم تو اینترنت نگاه می‌کردم که ببینم چی هستن واقعا مثلا مدل موی momoware که گیشاها وقتی به مقام دستیاری می‌رسن برای اولین بار موهاشون رو اینجوری می‌بندن:


یا مثلا رقصی که می‌کنن

کل داستان البته یه داستان عاشقانه هم هست که من خوشم اومد به دلایل شخصی!

Continue reading

سقوط هواپیما

دیشب بعد از یک سخنرانی (توسط همون آشنای این مطلب !) با یه تعداد از استادا و دانشجو‌ها رفتیم برای شام،
یه رستوران ایتالیایی آن‌چنانی که به پولی که از ما گرفته بودند می‌ارزید ولی به قیمت‌هایی که توی منو بود، عمرا.
برای من مقدار زیادی خسته کننده بود چون اکثرش یا حرف ریاضی بود یا ریاضی‌دان‌ها!
اما نکته جالب این بود که سه بار بحث دانشگاه و ریاضی در ایران مطرح شد. مثلا این که شما همدیگه رو تو ایران می‌شناختین که جوابش این بود که آره همه از یه دانشگاهیم. این که عجب دانشگاه خوبی. دانشگاهتون واقعا قابل مقایسه با بهترین دانشگاه‌های دنیاست. جالبه که در ایران همچین توجهی به ریاضی می‌شه. باید حتما یه سر ایران رو ببینیم. خوب بود اگه می‌شد یکی از کنفرانس‌های انجمن ریاضی آمریکا رو تو تهران برگزار ‌کرد.

حالا هرچقدر ما بخوایم بگیم که آره فکر خوبیه. اون‌قدرها هم نباید سخت باشه، چه فایده وقتی این می‌شه جزو ۵ خبر اول:(

Harry Potter

روز شکرگزاری (Thanksgiving) که البته خیلی ازش گذشته رفتیم فیلم هری پاتر و جام آتش (Harry Potter and the Goblet of Fire). وقتی که داشتم کتاب‌هاش رو می‌خوندم برای علیرضا هم تعریف می‌کردم. به‌ همین خاطر علیرضا هم بدون اینکه کتاب‌ها رو خونده باشه ماجرا‌ها رو می‌دونست. برای همین برای هر دو تامون هیجان انگیز بود. من که خوشم اومد از فیلمش. خب این کتابش خیلی طولانی و با جزئیات بود ولی همه کتاب رو فیلم نکرده بود.
یه چیزایی رو حذف کرده بودند که تو کتاب‌های بعدی هستند. مثلا Winky. یا اینکه اون خبرنگاره Rita Skeeter که چه جوری خبرها رو پیدا می‌کنه و چه کارش غیر قانونیه. شاید تو فیلم‌های بعدی هم این قسمت‌هاش رو حذف کنند.
خب چون از عکس گذاشتن خوشم میاد اینم عکس‌های یعضی از شخصیت‌ها. که در ضمن هم ببینین Viktor Krum چقدر بی‌ریخت بود و Cedric Diggory چقدر خوش‌تیپ بود!

Ron, Hermione, Harry, Cedric, Fleur, Viktor,Mad-Eye Moody, Ginney



پ.ن. آره منم دقیقا از فیلم که بیرون اومدم به همین فکر کردم که اگه کسی کتاب رو نخونده باشه می‌فهمه چی به چی می‌شه یا نه؟
مثلا یه چیز عجیب دیگه هم که توضیح داده نشد این بود که چرا چوب‌های هری و ولدمورت به هم اون واکنش رو نشون می‌ده.
اما خب من هیچ وقت فیلمی ندیدم که بهتر از کتابش باشه. پس موقع فیلم دیدن باید انتظار رو اورد پایین ؛)
یه چیز دیگه که دیدم این مطالبی بود که تو ویکی‌پدیا هست راجع به هری‌پاتر. برین پایه بودن ملت رو تو خدا ببینین. نشستن تمام کاراکترهای داستان رو یکی یکی توضیح دادن. تو قسمت فیلم‌ها هم توضیح تفاوت‌های کتاب‌ها با فیلمش هست!